حاضریم در راه امام حسین (ع) صدها بار زنده و کشته شویم
به گزارش نوید شاهد همدان، شهید رضا رنجبران چهاردهم شهریور ۱۳۴۰ در شهرستان همدان دیده به جهان گشود. پدرش خانعلی و مادرش صفیه نام داشت. دانشجوی دوره کارشناسی در رشته برق بود که به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. یازدهم تیر ۱۳۶۵ در جزیره مجنون عراق به شهادت رسید. پیکرش در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
در این وصیت نامه آمده است:
بسم الله الرحمن الرحیم
مَن یَهۡدِ ٱللَّهُ فَهُوَ ٱلۡمُهۡتَدِیۖ وَمَن یُضۡلِلۡ فَأُوْلَـٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ. اعراف - ۱۷۶
هر که را خدا هدایت فرمود هم اوست که هدایت یافته و آنهایى که او گمراه کند هم آنان زیانکاران عالمند.
با درود به رهبر کبیر انقلاب و شهداى عزیز و گلگون کفن سرزمین اسلامیمان و با سلام به خانوده شهدا، اسرا، جانبازان، این اسوه هاى مقاومت و ایثار در طول تاریخ.
پروردگارا شکر و سپاس بیکران تو را سزاوار است که این بنده غرق در گناه و روسیاه را در صف رزمندگانت قرار دادى، هم آنان که عاشق و شیفته تواند و براى رسیدن به تو از هم گوى سبقت مى ربایند و، اما این بنده آلوده و سرتا پا گناه چگونه تو را ملاقات کند در حالى که تو او را نبخشیده باشى، اى خداى کریم آن قدر خود را شرمنده درگاهت یافته ام که بى واسطه نمى خواهم یعنى که روى آن ندارم به ملاقاتت آیم، مى خواهم حسین (ع) را واسطه قرار دهم، چرا که حسین عزیز توست و آن را که حسین شفاعت نماید مقرب درگاهت گردد.
و، اما اى حسین؛ اى مظهر ایثار و شهامت، ما عاشقان کویت و شیفتگان دیدار رویت از هستی خویش در راه تو گذشته و مى گذریم، براى آزاد شدن راه کربلایت هزاران شهید تقدیم کرده و مى کنیم. حسین جان، اگر اصحابت در صحراى کربلا وجود نازنین تو را در کنار خویش مى یافتند و جان مى باختند ما هم که در راه تو قدم گذارده و از عقیده و ایمان و اسلام خویش دفاع مى کنیم حق داریم که انتظار آن داشته باشیم تا در لحظات آخر، وجود نازنینت را بر بالین خویش بیابیم.
حسین عزیز؛ ما هم حاضریم که در راه تو صدها بار زنده و کشته شویم و در هر بار ببینیم که در موقع شهادت با آغوش باز پذیرایمان هستى، براى ما هم کشته شدن در راه تو و دیدار روى ماه تو بسیار شیرین است، پس تو هم اى عزیز درگاه حق؛ شفیع ما روسیاهان در نزد خداوند باش. (یا وَجِیهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛)
درست است که بار معصیت پشتم را خم نموده و قلبم سیاه است، اما همین قلب سیاه آکنده از عشق بتوست، پس پذیرایم باش اى حسین.
مبادا برانى مرا از درت به پهلو بشکسته مادرت
و اما سخنى با پدر و مادر عزیزم؛
ابتدا خدا را شکر گزارم که مرا در خانواده اى به دنیا آورد که از همان اوان کودکى محبت اهل بیت را در دلم جاى دادند و، اما از شما پدر و مادر عزیزم بسیار پوزش مى طلبم که نتوانستم حق فرزندى را ادا نمایم، از شما مى خواهم که مرا حلال کنید تا از این بابت پیش خداوند روسفید باشم، امیدوارم که خطاهایم را به حساب نادانیم گذارده و با چشم پوشى از آنها از من راضى باشید.
راضی به رضای خدا باشید
و از شما خوهران و برادران عزیزم هم حلالى مى طلبم چرا که خودم را برادر خوبى براى شما نیافتم. خانواده عزیزم شما را از آن منع نمى کنم تا در شهادت من اشک بریزید چرا که اشک از مهر، ریشه مى گیرد و مهر از اشک برمى خیزد، مهر اشک مى ریزد و اشک مهر مى ریزد، اشک عاطفه انگیز است، آزادى روحى مى بخشد و بشر را از اسارت عقده هاى روحى مى رهاند و بسوى راه حسین روانه مى سازد. فقط از شما مى خواهم که بی تابی نکنید. راضی به رضای خدا باشید و بر خود ببالید که خداوند خریدار کالایی از شما گردید و همیشه شکرگزار این نعمت باشید که در صف خانواده شهدا که بقول امام عزیزمان چشم وچراغ این ملتند قرار گرفتید.
و، اما سخنى با دانشجویان؛
عزیزان آنچه که باید همیشه مدنظر قرار گیرد این است که در تمامى اوقات چه آن گاه که در رفاه کامل هستیم و چه آن گاه که در سختى بسر مى بریم، هدف را فراموش نکنیم که تمامى اعمال و کردارمان براى خدا باشد و بخصوص در این شرایط درس خواندنمان باید براى خدا باشد و این امرى است بسیار مشکل، اما شدنى و براى رسیدن به آن باید جهاد اکبر نمود.
شما اى دانشجوى عزیز آن زمان که بر هواى نفس غلبه نمودى و مهندس و دکتر شدن، پست و مقام، پول و ثروت و ... براى تو هدف نگردید و همه و همه را وسیله اى براى بیشتر خدمت کردن و انسان شدن و به کمال مطلوب رسیدن دانستى به تحصیل خویش با جدیت ادامه بده که جامعه محتاج انسان هایى، چون تو مى باشد و اگر خودت را اینگونه نیافتى و هنوز این مسائل براى تو حل نشده نیاز به تلاش بسیار و مبارزه اى خستگى ناپذیر با هواى نفس دارى تا انسانی وارسته گردى تا اینکه خداى ناکرده پایمال کننده خون شهداى عزیزمان نباشى.
من که خود را آن گونه نیافتم، رفتم تا از بسیجیان، همان انسان هایى که ره صد ساله را یک شبه پیموده اند بیاموزم که کار براى خدا کردن یعنى چه؟ رفتم تا از آنان درس عشق و محبت، درس ایثار، درس اخلاص، درس خدا گونه شدن بیاموزم و اگر در این راه به آرزوى دیرینه خویش که همان شهادت در راه معبود است رسیدم که چه بهتر و اگر سعادت آن را نداشتم، قدمى بسوى خدا گونه شدن برداشته باشم.
هیچگاه خدا را فراموش نکنید
در پایان از شما عزیزان مى خواهم که هیچگاه خدا را فراموش نکنید و همیشه سعیتان این باشد که براى او درس بخوانید، براى همگى شما آرزوى موفقیت مى نمایم.
در ضمن از تمامى دوستان عزیزم که بحق دوستان خوبى برایم بودند حلالى مى طلبم و توفیق روز افزون آنان را در خدمت به اسلام و مسلمین از خداوند منان خواهانم.
در پایان مقدار پولى را که از برادران عزیزم جواد و عباس مى خواهم هنگامى که توانائى پرداخت آن را داشتند حتماً خمس آن پولها را بدهید و همچنین مقدار پولى را که از دوست عزیزم محمدشمشادی مى خواهم در صورت توانائى پرداخت خمس آن را داده و مابقى آن را براى ساختن مسجد جامع وحدت کمک نمائید تا ذخیره براى آخرتم باشد. همچنین بدهید که برایم یکسال نماز بخوانند و یک ماه روزه بگیرند که اگر برادران عزیزم در سپاه و دوستان خوبم حاضر شدند ۳۰ نفر از آنها یک روز برایم روزه بگیرند و افطار را در خانه ما میل نمایند. (بجاى روزه یکماه)
باز هم از همگى عزیزان حلالى مى طلبم و امیدوارم که اگر بدى از من دیدند مرا ببخشایند. امام عزیز را تنها نگذارید و فرامین او را واجب الاطاعه بدانید و همیشه براى سلامتى و طول عمر وى دعا کنید. خدایا خدایا تا انقلاب مهدى خمینى را نگهدار. والسلام رضا رنجبران ۲۳/۱/۶۵