وصیت نامه و دستنوشته شهید «پرویز قنبری»
دوشنبه, ۲۹ مرداد ۱۴۰۳ ساعت ۰۴:۰۲
مبادا در مقابل خون شهدا بى تفاوت باشید امیدوارم که در این مقطع زمان امام خود را یارى نمایید و او را تنها نگذارید.

به گزارش نوید شاهد همدان، شهید «پرویز قنبری» ششم اردیبهشت ۱۳۴۳ در روستای کموش بلاغ از توابع شهرستان بهار به دنیا آمد. پدرش بیرامعلی و مادرش قزبس نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند و به عنوان سرباز ژاندارمری در جبهه حضور یافت. بیست و هشتم اردیبهشت ۱۳۶۳ در سقز به شهادت رسید. پیکرش در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شده است.
در وصیت نامه این شهید آمده است:
بسم الله الرحمن الرحیم

وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتَۢاۚ بَلۡ أَحۡیَآءٌ عِندَ رَبِّهِمۡ یُرۡزَقُونَ.

البته مپندارید که شهیدان در راه خدا مرده اند بلکه زنده به حیات ابدى پیش خدا روزى مى خورند.
جنگ است جنگ اى راد مردان دلاور                جنگ است جنگ اى سالکان راه داور
جنگ است جنگ اى مسلمین اى اهل ایمان    جنگ است جنگ اى حامیان دین وقرآن
جنگى که از هر سو هزاران کشته دارد             هر حمله صد‌ها تن به خون آغشته دارد
با سلام بر ساحت مقدس مولا امام زمان و نایب بر حق او در روى زمین این وارث خون حسین و این نور چشم مسلمین و مستضعفین جهان امام خمینى؛ و با سلام بر پدر و مادر گرامیم که هیچ وقت خوبی هاى آن‌ها را نمى توانم جبران نمایم. پدر عزیزم من از این که بدان صورت که دلم مى خواست برایتان پسر خوبى نبوده ام پوزش مى خواهم و از شما پدر گرامیم استدعا دارم که مرا حلال کنید و از خدا برایم طلب مغفرت و آمرزش نمایید.
پدر جان شکیبا باش و هیچ گونه اندوهى به دل خود راه نده، زیرا که تو فرزندت را از دست داده اى و ظاهراً از او جدا شده اى دعا کن تا امام باقى بماند که این کشتى نوح را به ساحل برساند و بشریت را از قید ظالمین نجات دهد.
پدر جان من نمى توانستم صداى هل من ناصر ینصرنى امام عصر خود را بشنوم و به او لبیک نگویم، چگونه مى توانستم امام خود را تنها بگذارم و در بستر بیارامم در حالی که همیشه آرزو مى کردم که در صحراى کربلا بودم و امام حسین را یارى مى نمودم پس چه فرقى است بین این زمان با زمان حسین مگر نه این است که هر دو هدفشان احیا دین و زنده نگه داشتن شعائر اسلام است و مبارزه با جبر و خفقان مى نمودند مگر غیر از این است که ابا عبدا... الحسین در آخرین بارى که هیچ یارى نداشت و همه شهید شده بودند بانگ هل من ناصر ینصرنى را سر داد این بار خطاب به من و امثال من بود، زیرا او بدینوسیله تمامى مومنین را در طول تاریخ به یارى دین حق دعوت کرد.
مادر عزیزم من هم اکنون احساس مى کنم که این خبر چقدر برایت سنگین و طاقت فرسا است، مادر جان نمى دانى چقدر تو را دوست دارم و به همین دلیل دلم نمى خواهد که زیاد ناراحت و پریشان احوال باشید، چون که فرزندت به وسیله پل شهادت توانست به جوار رحمت حق بشتابد و دل تشنه اش را به نور حق سیراب نماید. پس هیچ جاى نگرانى وجود ندارد به قول قرآن إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ. دلم مى خواهد که در این امتحان الهى سربلند و سرافراز بیرون آیید و بى طاقتى نکنید.
عموى عزیز و زن عمو و عمه هاى گرامیم؛ امیدوارم که همه شما مرا ببخشید و حلالم کنید، زیرا شما براى من خیلى خوب بودید و من در مقابل آن همه خوبى شما شرمنده ام.
و، اما شما برادران و دوستان گرامیم؛ اسلحه به زمین افتاده من و هزاران شهید دیگر را بردارید مبادا در مقابل خون شهدا بى تفاوت باشید امیدوارم که در این مقطع زمان امام خود را یارى نمایید و او را تنها نگذارید امیدوارم همه شما مرا حلال کنید.
مبادا خویشتن را وا گذارید         امام خویش را تنها گذارید
زخون هر شهیدى لاله رسته     مبادا روى لاله پا گذارید
والسلام علیکم و رحمه ا... و برکاته.

در مقابل خون شهدا بى تفاوت نباشید

در مقابل خون شهدا بى تفاوت نباشید

در مقابل خون شهدا بى تفاوت نباشید

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده