شهادت توفیقی است که نصیب هرکس نمیشود
به گزارش نوید شاهد همدان، شهید «روح الله عزیزی» در دهم اسفند ۱۳۳۹ در روستای حبشی از توابع شهرستان اسدآباد متولد شد. پدرش عبادالله و مادرش کبرا نام داشت. تا سوم متوسطه درس خواند. در سال ۱۳۵۹ ازدواج کرد و صاحب دو پسر و یک دختر شد. به عنوان گروهبان یکم ارتش در جبهه حضور یافت. هفتم اردیبهشت ۱۳۶۴ در دهلران به شهادت رسید. پیکرش در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شده است.
در خودنوشت این شهید میخوانیم:
بسم الله الرحمن الرحیم
با درود و سلام به منجی عالم بشریت امام عصر و نایب بر حقش امام خمینی رهبر مستضعفین جهان و با سلام و صلوات به ارواح پاک و مطهر شهدای اسلام از صدر اسلام تاکنون به ویژه شهدای جنگ تحمیلی عراق عیله ایران و درود و سلام بر کفرستیزان اسلام و امت حزب اله ایران.
اینجانب روح الله عزیزی در سال ۱۳۳۹ در یک خانواده روستایی در روستای حبشی از توابع اسداباد متولد شدم و تحصیلاتم را همراه با کار و کوشش با خانواده تامین میکردم و تا دوران ابتدایی در روستا خواندم و بعد از گذراندن دوران ابتدایی به راهنمایی اسداباد رفتم تا اینکه دوران راهنمایی نیز گذراندم.
با وجود اینکه در تابستانها همراه با پدرم به کشاورزی مشغول میشدم. تا اینکه به دوران دبیرستان رفتم و دوران دبیرستان نیز خواندم و با وجود کمی درآمدی که داشتم در سال چهارم دبیرستان بر اثر کار زیاد من دیپلم را نگرفتم و دیگر، چون توانایی نداشتم که ادامه تحصیل بدهم به ارتش بیست میلیونی جمهوری اسلامی ایران پیوستم و در سال ۱۳۶۱ به ارتش رفتم و به پادگان لشکرک تهران اموزش دیدم و بعد از سه ماه به بروجرد انتقال یافتم که در ارتش وظیفه ام تخریب بود. در چندین عملیات شرکت کردم. تخریبچیان عاشقان شهادت هستند، زیرا در شبهای تار و تاریک زیر سیم خواردارهای دشمنان بعثی عراق مشغول خنثی کردن مین میشود همچنان که در یکی از عملیاتها که در سال ۱۳۶۳ در میمک شروع شد من شرکت داشتم و در آن شب عملیات که صدای توپ و تانک در درههای میمک میپیچید، ما مشغول خنثی کردن مین بودیم تا اینکه دشمن ما را دید کرد و با گرفتن خمپارهها چند تن از همکارانم و همه درجه هایم شهید شدند و بعد ما نیز مجروح شدیم از ناحیه پا و دانستم که شهادت نصیب همه کس نمیشود.
پس شهادت خواست خداوند است که نصیب افراد مومن و شایسته میشود و بعد از مجروحیت که خوب شدم دوباره رفتم و یک شوری دیگر داشتیم و چنین دنیا به نظر میرسید که هیچ ارزش ندارد و به یک خوار نیز نمیارزد؛ و السلام علیکم و رحمه الله ۸/۱/۶۳
چند بیت شعر:
مبادا خویشتن را وا گذاریم امام خود را تنها گذاریم
ز خون هر شیدی لالهای است مبادا رئی لاله پا گذاریم
بگو بر مادر خسته شهید هرگز نمیمیرد ره عشق و شهادت زمولایش حسین گیرد
من آن شمعم که خاکستر ندارم شهید عشقم و پیکر ندارم
اجل گفتا که من جلاد جانم اجل مهلت بده خیلی جوانم
چراغ ظلم ضالم تا دم محشر نمیسوزد اگر سوزد شبی سوزد شبی دیگر نمیسوزد
به امید پیروزی رزمندگان کفرستیز اسلام