دفاع از مملکت و انقلاب بر همه واجب است
به گزارش نوید شاهد همدان، شهید «غلامعلی سلیمانی» پنجم شهریور ۱۳۴۸ در شهر مهاجران متولد شد. پدرش قربان و مادرش کبرا نام داشت. کشاورز بود. سال ۱۳۶۳ ازدواج کرد و از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیستم بهمن ۱۳۶۵ در شلمچه به شهادت رسید.
در وصیت نامه شهید آمده است:
بسم رب الشهدا والصدیقین
وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ
به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان؛ یارى دهنده مستضعفان؛ درهم کوبنده ستمگران. سلام به محضر مبارک حضرت حجت ابن الحسن (عج) منجى عالم بشریت و نایب بر حق وى رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران امام خمینى و با درود و سلام فراوان بر تمامى شهیدان اسلام و رزمندگان اسلام و مردم شهید پرور ایران اسلامى.
بدینوسیله اینجانب غلامعلى سلیمانى وصیتنامه خویش را آغاز مى نمایم در ابتدا سلام به محضر پدر و مادرم عرض نموده از خدمت آنها مىخواهم آن زحمات زیادى که برایم کشیده مخصوصا مادرم چه بسیار شب هایى که بى خوابى کشیده و مرا در یک خانواده ساده و کارگرى بزرگ کرده و به این سن رساندید و اما از اینکه نتوانستم این همه خوبى و زحمات شما را جبران کنم و در موقع پیرى عصاى دستتان شوم مرا ببخشید، چون چاره اى غیر از این نبود.
چه بسا جوانان زیادى از این مملکت اسلامى با خون پاک خود درخت نوپاى انقلاب خونین اسلامیمان را آبیارى کرده و خونشان را شمع راه ما کرده و ما را از ظلمت نجات دادهاند در این برهه از زمان که شرق و غرب و استکبار جهانى براى از بین بردن این انقلاب خونین چنگ و دندان تیز کرده و تجاوزى که از طرف رژیم بعثى عراق به مملکت اسلامیمان شده و دفاع از این مملکت و انقلاب اسلامى برهمگان واجب است.
در این صورت بنده هم طبق وظیفه شرعى خود دانسته و طبق معمول گذشته دیگر بار به نداى پیامبرگونه امام عزیزمان لبیک گفته و اگر خدا بپذیرد در جبهه به دیگر برادران و لشگریان توحید بپیوندم و خداوند این توفیق را نصیبم کرده که در جبهه حق علیه باطل حضور پیدا کنم تا شاید انشاءالله وسیلهاى باشم تا براى اسلام کارى انجام دهم اگر چنانچه خداوند به من لیاقت بدهد و شربت شیرین شهادت را که آرزوى دیرینهام مى باشد نصیبم نماید و این افتخار را نصیبم کند برایم ناراحت نباشید و پدر جان اگر در زندگى اشتباهى از من سر زده مرا عفو کنید و از مردم شهید پرور و روستایمان هم بخواهید مرا حلال کنند و از خواهرانم و برادرم میخواهم که مرا حلال کنند و بجاى اینکه براى من گریه کنید به رهبر و امام و حجت عصرم امام خمینى بت شکن که همه ما را از سیاه چالها و گرداب هاى روزگار که به سوى پرتگاه روانه بودیم نجات داد ما را هادى و راهنما شد قدردانى و دعا کنید.