صبر سرشار از نعمتها است
به گزارش نوید شاهد همدان، شهید «فضل الله سپهری خجسته» در نوزدهم مرداد ۱۳۴۰ در روستای بهادربیگ از توابع شهرستان بهار به دنیا آمد. پدرش کوچکعلی و مادرش معصومه نام داشت. تاپایان دوره ابتدایی درس خواند. در سال ۱۳۶۱ ازدواج کرد و صاحب یک پسر و دختر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت و هفتم اسفند ۱۳۶۴ در فاو عراق براثر اصابت ترکش به شهادت رسید.
در وصیت نامه این شهید آمده است:
بسم الله الرحمن الرحیم، بسم الله القاسم الجبارین، بسم رب الشهدا و الصدیقین
وصیت نامه سرباز اسلام فضل الله سپهری خجسته
بسمه تعالی
بعد از صنع خدا با درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران امام خمینی و با سلام بر تمام شهیدان راه اسلام و آزادی از هابیل تا حسین و از حسین تا انقلاب اسلامی ایران و تا جنگ تحمیلی کفر بر علیه اسلام؛ و با سلام و درود بر تمام خانوادههای شهدا که با شهادتشان مسلمین جهان را به اسلام امیدوارتر کرده اند و سلام و درود بر پدر و مادر خوبم که مرا پرورش داده اید و برای یاری اسلام تحویل جامعه داده اید و پدر بزرگوارم و مادر عزیزم این مزدوران بعثی عراق تصمیم گرفتند که به ما حمله کنند و من شاید احتمال زنده بودنم تا چند لحظه دیگر نباشد و من نمیدانم با چه زبانی از شما برای این همه زحمات تشکر کنم، چون میدانم با زبان تشکر نمیشود جبران این همه زحمات را کرد، ولی جز این کاری از دستم برنمی آید و از شما میخواهم که اگر از این فرزند حقیر خطایی دیدید مرا مورد عفو خود قرار دهید، چون محتاج به این بخشش هستم.
اسلام احتیاج به خون ما جوانان دارد
باری مادر خوبم اکنون که این وصیت نامه را مینویسم شاید دیگر شهید شدنم حتمی است، ولی از تو میخواهم بر مزارم گریه نکنی و بلکه با افتخار و غرور تمام بر مزارم فریاد بزنی شهیدان زنده اند الله اکبر. مادر در این عصر که ما هستیم اسلام احتیاج به خون ما جوانان دارد که اگر ما جوانان جان فشانی نکنیم خون حسین بعد از هزار و چهار صد سال پایمال میشود پس صبر را پیشه کن که در صبر نعمتها خفته است و مطمئن باش که خدا نیز تو را یاری خواهد کرد و از تو میخواهم اگر دلت برای من گرفت و خواستی گریه کنی بر امام حسین و علی اکبر و قاسم و هفتاد و دو یارانش گریه کن و پایان هر بار گریه کردن امام را دعا کن که خدا این یاور مستضعفین ایران و جهان را تا انقلاب مهدی نگه بدارد؛ و از پدر بزرگوارم و خوبم نیز طلب بخشش میکنم و میخواهم که در راه پیام رسانی به مادرم کمک کنی و همچنین از برادر بزرگوارم که همواره سرمشق من بودی تقاضا دارم که با پدرم و مادرم مانند گذشته با خوبی رفتار کنی تا جای خالی من در خانه زیاد مشخص نباشد، چون بعد از من تنها تو عصای خانواده هستی و از تو میخواهم که با خانواده خود نیز مهربانتر از گذشته باشی و خواهرم را هم فراموش نکنی، چون هنوز غم از چهره او به خوبی مشخص است.
در پایان صحبتم چند سطری برای دائی عزیزم و با خانواده اش؛ طلب حلالیت میکنم و برای تو نامزد عزیزم مینویسم که شاید آبی باشد به روی آتشی خیلی حرفها داشتم که بزنم، ولی نوشتن تمام آن مثنوی هفتاد من کاغذ میشود، از تو میخواهم که در این مدت کوتاهی نامزادی از من بدی یا اشتباهی دیدی بحق علی اکبر مرا ببخشی، چون من چشم براه لطف خدا و بخشش تو یار مهربان هستم. بعد از من سعی کن ناراحت نباشی، چون دنیا محل گذر است و تقدیر الهی بوده که روزی با تو آشنا و روز دیگر از هم جدا بشویم.
زینب گونه پیام شهیدان را به آیندگان برسان
و همچنین خدمت خواهرم سلام عرض میکنم، در انتظار طلب حلالیت هستم، زیرا خود را شرمسار میبینم وقتی که به جبهه آمدم با تو خواهر خوبم مشورت نکردم و خواهر جان باور کن که وقت به آن صورت نداشتم، ولی تنها خواسته من این است که زینب گونه پیام شهیدان انقلاب و شهادت مرا به نسلهای آینده برسانی و در صورت از دست دادن من ناراحت نباشی و میدانم مشکل است، ولی باید در برابر خواسته و امر خدا تسلیم بود و اینها بود آخرین کلام هایم موقع زنده بودن والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
این وصیت نامه سرباز اسلام فضل الله سپهری
و در ضمن یک مبلغ ناقابل از پسرعمویم شمس الله طلب کارم و اگر گرفتید خرج کنید در تاریخ ۲۶/۴/۶۱ نوشته شده سپهری