دوشنبه, ۰۵ دی ۱۴۰۱ ساعت ۰۹:۲۹
کتاب «شوق وصال» روایتی از زندگی و زمانه سردار شهید «علی‌اصغر ابراهیمی» که با قلم «علی‌رضا غلامی» نوشته شده است.

به گزارش نوید شاهد البرز؛ کتاب «شوق وصال» روایتی از زندگی، مجاهدت‌ها و شهادت «علی‌اصغر ابراهیمی» است که به قلم «علی‌رضا غلامی» نوشته شده است. ناشر این کتاب ستاد کنگره شهدای لشکر 10 سیدالشهدا است که با صفحه آرایی میثم رشیدی‌مهرآبادی در سال 1397 با 3000شمارگان و به بهاء 20000 به چاپ رسانده است. 

کتاب شوق وصال گذری بر زمانه سردار شهید علی اضغر ابراهیمی

این کتاب در 21 فصل براساس زندگی از تولد تا شهادت شهید ابراهیمی و در پایان فصل آخر، تصاویر این شهید تدوین شده است. 
نویسنده در مقدمه این کتاب می‌نگارد: «وقتی در زندگی آنها غور می‌کنیم می‌بینیم که با چه انسان‌های بزرگوار و ایثارگری مواجه شده‌ایم و در خدمت به آن عزیزان سفر کرده مصمم‌تر می‌شویم، از همین‌رو باید در شرایط فعلی و با تمام قوا در تمام صحنه‌های حاضر و ثابت قدم باشیم و برای رشد و پیشرفت جامعه اسلامی‌مان تلاشی بی‌وقفه داشته باشیم. امروز مسئولیت ما خیلی سنگین‌تر از گذشته است چرا که تک‌تک شهدای گرانقدر ما حاضرند، شاهد و ناظر بر رفتار، کردار و گفتار ما هستند». روزی فرا خواهد رسید که از ما سوال کنند در مقابل خون ما چه کردید؟! پیام شهدا حجت را بر همگان تمام کرده، بر ماست که با نسخه آن رهجویان وصال حق، و تکلیف‌مان که همانا «تداوم دهنده راه حق و حقیقت است عمل کنیم» تا آن دنیا در محضرشان روسفید باشیم.

برشی از کتاب شوق وصال را درادامه می خوانید:

« آن‌روز حسی غریب داشتم و خودم را همچون عزیزان (خانواده‌های شهدا) می‌دیدم و داغ این عزیزان را کاملا احساس می کردم. گویا من نیز داغی تازه بر دلم داشتم. آن روز احساس عجیبی داشتم و به مادر شهیدان واضحی‌فرد، گفتم: حاج خانوم همسرم امروز با ما وداع کرد و به خیل شهیدان شما پیوست.
بنده خدا مادر شهید ناراحت شد و گفت: «فرزندان من که رفتند و شهید شدند مجرد بودند. شما و دختر گلش را ان‌شالله تنها نمی گذارد! دخترم برمی‌گردد! نگران نباش!
وقتی به خانه برگشتم احساس عجیبی داشتم، حس غریبی داشتم! مرتباً صبح آن روز را در ذهن مرور می‌کردم و حقیقتی را که در پیش روی خود داشتم به خود متذکر می شدم و خودم را برای استقبال شنیدن خبر شهادت عزیزترین عزیزم آماده می‌کردم. به‌راستی چه امتحان سخت و دشواری بود!
خدایا، پروردگارا، معبودا، به من صبر عطاکن! صبری که با آن بتوانم خبر شهادت علی اصغر را تحمل کنم!
خلاصه نمی‌توان آنچه آن روز بر من گذشت را بیان کنم. روزی پر از فکر و خیال های جورواجور! روزی پر از زمزمه و راز و خواب و خیال.

انتهای پیام/ 


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده