شهید «معز غلامی»، عزیز درگاه خدا بود
به گزارش نوید شاهد همدان، شهید محمدحسین معز غلامی در ششم تیرماه ۱۳۳۷ در خانوادهای مذهبی در شهر همدان به دنیا آمد. او در خانوادهای کم درآمد متولد شده بود و شرایط ایجاب میکرد از کودکی به مبارزه با فقر بپردازد و تن به طاقت فرساترین کارها دهد. دوران تحصیلات از ابتدایی تا پایان دوره متوسطه را با موفقیت و با تحمل مشکلات فراوان پشت سر گذاشت.
او در طول دوران تحصیل علاوه بر حضور در مدرسه و درس خواندن، پدر را در کارهای روزانه یاری میداد و فرصت نداشت تا همچون همسالانش از بازیهای دوران کودکی و نوجوانی لذت ببرد.
او در کنار تحصیل و کمک به پدر با شوق و علاقه از کوچکترین فرصتها استفاده میکرد و در مراسم مذهبی و به خصوص جلسات قرائت قرآن حضور مییافت.
از کودکی به آموزشهای دینی علاقه داشت، این علاقمندی و سختیهایی که محمدحسین در زندگی خود متحمل شده بود او را فردی قوی و مقید بار آورده بود به گونهای که مشکلات زندگی نمیتوانست سدی در برابر اراده او باشد.
محمدحسین یکی از میلیونها جوانی بود که با تمام وجود بی عدالتی و فساد حاکم بر دستگاه حکومت شاه خائن را لمس کرده بود. او از نوجوانی در راه مبارزه با حکومت ستمگر شاه قدم برداشت و با ایجاد ارتباط با هستههای مردمی مبارزه مخفی خود را با حکومت دیکتاتوری شاه آغاز کرد.
او پس از طی ایام پر فراز و نشیب تحصیل، دیپلم گرفت و به خدمت سربازی رفت. دوران سربازی او همزمان با سال آخرحضور شاه خائن در ایران بود. مبارزات بی امان مردم ایران پس از دهها سال نتیجه داد و در سال ۱۳۵۷ حکومت ستمشاهی با فرار طاغوت و بازگشت امام خمینی به ایران که پس از ۱۵ سال دوری از وطن اتفاق میافتاد، برچیده شد.
بعد از پیروزی انقلاب و پایان سربازی و با تشکیل جهاد سازندگی به این نهاد پیوست و بهعنوان جهادگر در روستاهای محروم استان همدان مشغول خدمت به مردم شد. مدتی بعد مأموریتی به او و همکارانش محول شد تا در بندرعباس و بندرلنگه انجام دهند درآن روزها با شروع جنگ تحمیلی از همانجا به جبهه رفت. مدتی در جبهه بود وبه همدان بازگشت.
عشق و علاقه او به مردم محروم، محبت عجیبی بین او و روستائیان ایجاد کرده بود. در این دوران محمد حسین از سرکشی به محرومان و برآوردن نیازهای آنان گرفته تا مبارزه با خانها و فرصت طلبان و راهنمایی کسانی که اغفال شده بودند دریغ نکرد.
در سال ۱۳۶۲ با اینکه حکومت عربستان از حضور تصویر رهبر انقلاب در آن کشور نیز بیم و هراس داشت به زیارت خانه خدا مشرف شد و در راهپیمایی برائت از مشرکین در حالیکه تصویر بزرگی از امام خمینی (ره) را با خود حمل میکرد و شعار میداد از طرف پلیس سعودی مورد ضرب و شتم قرار گرفت و جراحات عمیقی به وی وارد شد.
او هنگام سفر وصیتنامه خود را نوشت و در آن قید کرد که برای شهادت میرود نه برای زیارت.
محمد حسین عضو شورای فرماندهی جهاد سازندگی همدان بود و به خاطر موقعیتی که در جهاد داشت از رفتن او به جبهه ممانعت میشد.
وقتی اصرارهای او برای حضور در جبهه نتیجه نمیداد گریههای بلندش بیانگر شدت علاقه اش به جهاد در راه خدا بود که با تلاش فراوان موفق شد موافقت مسئولان را برای حضور در جبهه جلب کند از این رو به جبهه پیرانشهر رفت و در ستاد پشتیبانی جنگ مشغول خدمت شد. مدتی بعد برای شرکت در چهلمین روز شهادت یکی از همکارانش به همدان بازگشت و در راه بازگشت به همدان در ۱۷ مردادماه ۱۳۶۳ درجاده سردشت به بانه در کمین نیروهای اشرار و ضد انقلاب که با همکاری ستون پنجم صورت گرفته بود به شهادت رسید.