شهادت بهترین شکل عبور
به گزارش نوید شاهد همدان، شهید عباس پورش همدانی در دهم شهریورماه ۱۳۳۵ در شهرستان همدان متولد شد. پدرش حاجی محمد و مادرش منصوره نام داشت. تا پایان دوره کارشناسی در رشته اقتصاد درس خواند و از سوی جهادسازندگی در جبهه حضور یافت. بیست و دوم اردیبهشت ماه ۱۳۶۷ با سمت فرمانده عملیات گردان الغدیر در شیخ محمد عراق براثر اصات ترکش خمپاره به شهادت رسید. پیکرش در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
خاطرهای از خواهر شهید عباس پورش همدانی در دوران دفاع مقدس را میخوانید.
بیت المال
حال پدرم خیلی بد بود. دویدم توی اتاق و بهش گفتم: «عباس، حال بابا خیلی بده. باید سریع برسانیمش بیمارستان!»
گفت: «صبر کن تا ماشین بگیرم.»
بعد از چند دقیقه دیدم یک ماشین دربست گرفته آورده در خانه.
دوید توی حیاط و گفت: «ماشین حاضره، کمک کن بیاریمش توی ماشین.»
ماشین جهاد جلوی در بود، اما حاضر نشد حتی در این شرایط اضطراری هم از آن استفاده کند!
گفتم: «عباس ماشین خودت را چرا نیاوردی؟»
گفت: «بیت المال که برای کارهای شخصی نیست!»
شهادت
گاهی وقتها که با هم بحث میکردیم، برای عبور از این دنیا باید دنبال یک راهکار شایسته بود، میگفت: «این که بحث نداره!»
میگفتم: «چرا، اتفاقاً باید همه انسانها به فکر این عبور باشند.»
میگفت: «خب، بهترین شکل عبور، شهادته. حالا که قراره بریم، چه بهتر که با شهادت باشه، مثل امیر خودمون.»
بعد سرش را میانداخت پایین و زیر لب میگفت: «مثل اینکه امیر زودتر از ما به این نتیجه رسیده بود.»
بعد از مدتی عباس هم با همان راهکاری که امیر انتخاب کرده بود، از دنیا عبور کرد، با شهادت!
مکه
سال ۶۳ رفت مکه به قدری ساده و بی سر و صدا که کسی غیر از اقوام نزدیک از آمدنش مطلع نشدند. تازه من که خواهرش بودم فکر میکردم جبهه است. وقتی دیدم با چند نفر از اقوام دارن میان، اولش گمان کردم آمده مرخصی.
بهش گفتم: «عباس خسته نباشی؟»
گفت: «بگو زیارت قبول!»
گفتم: «مگه کجا بودی؟!»
گفت: «اگر خدا قبول کنه، مکه!»
باورم نمیشد! این قدر بی سر و صدا و بی تکلف!
نماز
پایش شکسته بود و به شدت درد میکرد. تا صبح چند بار آرام بخش خورد تا توانست ساعتی استراحت کند.
صبح که داشت نماز میخواند، دیدم چنان با آرامش نماز میخواند که انگار دردی ندارد. وقتی نمازش تمام شد، دوباره شروع کرد به آه و ناله کردن.
به قدری در نماز توجهش به خدا بود که دردی احساس نمیکرد!