زندگینامه دانشجوی شهید «مرتضی توپچی»
پنجشنبه, ۲۱ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۰۹:۲۵
شهید مرتضی توپچی دانشجوی انقلابی، معلمی آزاده و جوانی متعهد به اخلاق اسلامی بود.

به گزارش نوید شاهد همدان، شهید مرتضی توپچی در دوازدهم اردیبهشت ماه ۱۳۳۲ در خانواده‌ای مذهبی در شهر همدان متولد شد. وی سومین فرزند و تنها پسر خانواده بود. پس از ورود به مدرسه، هوش سرشار مرتضی وی را در ردیف باهوش‌ترین‌های مدرسه قرار داد و در همان اوایل چه بسا که روحیه حق طلبانه اش به خاطر حق کشی‌ها باعث درگیری اش می‌شد.
ادامه تحصیلاتش در دبیرستان موجب شکل گیری تفکر و رشد هیجان او بر علیه نظام حاکم پهلوی گردید و در سال چهارم دبیرستان با به هم ریختن تظاهرات، ششم بهمن دانش آموزان، اولین حرکت سیاسی او آغاز گردید. در تعطیلات تابستان علاوه بر مطالعه مستمر کتاب‌های متعدد، به جهت تماس مستقیم با مردم محروم به فعالیت‌های مختلف اجتماعی از قبیل کارگری بر روی ساختمان، نجاری و ... می‌پرداخت و در این اثنا شرط اساسی وجود خصلت انقلابی را در میزان پیوند عملی و همدردی با توده‌های تحت ستم می‌شناخت و به خاطری که درد محرومان را بیشتر بشناسد به خود سختی روا می‌داد.
مرتضی در سال چهارم دبیرستان با دستیابی به آثار متفکران اسلامی و انقلابی در جریان بینش مکتبی انقلابیون مسلمان قرار گرفت و در سال ۱۳۵۲ به دانشسرای راهنمایی همدان راه یافت و پس از فارغ التحصیلی با شرکت در کنکور سراسری در چندین رشته از جمله دانشگاه تبریز، دانشگاه ملی و کشاورزی در همدان، پزشکی ارتش و علوم سیاسی و اجتماعی تهران قبول شد و از آنجایی که به مسائل سیاسی علاقمند بود همین رشته را برگزید.
درک او از مسائل پیرامونش سبب شد با یافتن تعداد معدودی از همفکران در دانشگاه، فعالیت‌های خود را در جهت مبارزه با امپریالیسم آمریکا و رژیم منفور شاهنشاهی ادامه دهد و در کنار تحصیل به عنوان معلم در یکی از مدارس راهنمایی تهران کارایی انقلابی خود را در ابعاد گسترده تری رشد دهد.
در دانشگاه به عنوان فردی موثر در فعالیت‌های انقلابی و اسلامی در تشکیل کتابخانه دانشجویی مشارکت داشت و در مدرسه به سان برادری خستگی ناپذیر و معلمی پرتجربه جهت آگاهی و رشد روز افزون دانش آموزان تلاش می‌کرد، او حرفه اش را از مبارزه جدا نمی‌دانست و معتقد بود اصلی‌ترین دشمن مردم ستمدیده امپریالیسم آمریکا و ایادی و وابستگانش است.
در سال ۱۳۵۷ مرتضی با یکی از همکلاسیانش ازدواج کرد که فقط چهار ماه زندگی مشترک آن‌ها دوام داشت و هنگام شهادتش فرزندش هنور به دنیا نیامده بود و پسرش هرگز پدر را ندید. مرتضی در اواخر عمر خود درصدد بود علیرغم عوامل بازدارنده فراوان جهت رشد کیفی مبارزاتش با اردوگاه‌های مسلمان فلسطینی ارتباط پیدا کند تا ذهنیات خویش را در قامت نظامی گری عینیت بخشد.
عشق و علاقه فراوان او به مردم ستمدیده آنچنان بود که با وجود تهدید‌های مکرر و دستگیریش نه تنها کوچکترین سازش و ملاحظه‌ای را به خود راه نداد، بلکه مقاومتر از همیشه در خواستگاه مردم ایستاد و یکبار بعد از اعتصابات دانشجویی به رهبری ایشان، رئیس دانشگاه به او وعده و وعید داده بود و مرتضی در پاسخ گفته بود در مقابل چه کاری باید انجام دهم؟ و رئیس دانشگاه در پاسخ گفته بود «فقط سکوت کن» و مرتضی نیز گفته بود هرگز، هرگز، اگر سرم را ببرید چنین نخواهم کرد که بعد از این ماجرا دستگیر شده و به زندان رفت، اما بعد از آزادی، فعالتر از قبل به مبارزاتش ادامه داد، نوار‌های سخنرانی امام راحل را به دوستان و آشنایان می‌داد تا آن‌ها گوش کنند، اعلامیه‌های ضد شاهنشاهی را تکثیر و توزیع می‌کرد.
شب اول محرم که فردایش به شهادت رسید زبانی گفته بود که فردا روز شهادت من است و این افتخار نصیب من خواهد شد و به خانواده اش نصیحت می‌کرد که برایم گریه نکنید و همانند حضرت زینب (س) پیامم را به مردم برسانید.
عاقبت صبح روز اول محرم (۱۱ آذرماه ۱۳۵۷) با چهره‌ای شاد و چشمانی درخشان از شوق دیدار یار انگار می‌دانست خدا را ملاقات خواهد کرد هنگام خروج از منزل سه بار به جلو در رفت و بازگشت و از خانواده خداحافظی کرد و حلالیت طلبید. سرانجام در همان روز در خیابان بوعلی، سرپل یخچال ناجوانمردانه در ابتدا کتک مفصلی خورد، دهانش شکسته شد و سپس مزدوران شاه پا بر روی سینه اش گذاشته و به مغزش شلیک می‌کنند.
به گفته خواهر، مرتضی جوانی متدین، بردبار و متین بود، هر سخنی را می‌شنید با متانت خاصی به آن پاسخ می‌داد، مهربان و وقت شناس بود و ذره‌ای ریا در وجودش یافت نمی‌شد، آنچنان قاطع بود که با سخنانش دیگران را تحت تاثیر قرار می‌داد و حرمت افراد را در هر شرایطی نگه می‌داشت، جوانمردی و آزادگی از مهمترین خصوصیاتش بود.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده