برادر یکی از شهدای انقلاب از عاشورای ۵۷ میگوید
به گزارش نوید شاهد همدان، نصرالله امیدی عابد برادر شهید حادثه لویزان درباره برادر شهیدش ناصرالدین امیدی عابد اظهار داشت: برادرم ناصر از ۸ سالگی موذن بود و با صدای زیبا قرآن میخواند و در عزاداری اباعبدالله نوحه خوانی و مداحی میکرد.
وی افزود: از همان آغاز نوجوانی با عملکرد رژیم شاه مخالف بود و همیشه به پدر میگفت که من حتما یک روز باید با شاه تصفیه حساب میکنم و البته پدر نیز، چون عقاید ضد شاهنشاهی داشت از گفتههای فرزندش خوشحال میشد، ولی به ایشان میگفت که پسرم تو با شاه چکار میتوانی بکنی؟ او خیلی نیرو و تجهیزات دارد چگونه میخواهی با او درگیر شوی؟ او هم میگفت نمیدانم، ولی در فکر این هستم که با شاه روزی تصفیه حساب کنم.
امیدی عابد ادامه داد: هنگامی که ناصر به ۱۹ سالگی رسید، به خدمت سربازی اعزام به تهران رفت، در پادگان سلطنت دوره آموزشی میگذراند، خیلی دوست داشت در گارد شاهنشاهی خدمت کند، اما بخاطر سبقه ضد شاهنشاهی پدر و پدربزرگ مادری ایشان را به گارد شاهنشاهی راه نمیدادند، ولی به خاطر وضعیت جسمی مناسب به هرحال در گارد شاهنشاهی در پادگان لویزان وارد شد.
وی تصریح کرد: در لویزان با چند نفری که آنها نیز مخالف شاهنشاهی بودند آشنا شد، در عاشورای ۵۷ قرار بود که شاه در سالن غذاخوری لویزان سخنرانی کند و نیروهای رژیم اعم از سرگردها، سرهنگها و مقامات ارتش پس از صحبت شاه برای بمباران مردم عزادار که در روز عاشور در خیابانها برای امام حسین عزاداری میکردند آماده میشدند که ناگهان روزی که آرزوی ناصر بود فرا میرسد و ایشان به اتفاق دو نفر دیگر به نامهای سید ایوب حسین زاده و گروهبان سلامت بخش قرار بود که صد نفری را که برای بمباران مردم آماده بودند را به رگبار ببندند، ناصر وارد سالن میشود و در حالی که فشنگ نواری دور بدنش پیچیده بود وارد سالن میشود، همه به گمان اینکه شاه وارد شده به پا میخیزند، ولی ناصر با فریاد «قرآن، خمینی، الله اکبر» شروع به شلیک کرده و همه را به گلوله میبندند و بلافاصله به دست سرگرد کیومرث رجبیان به شهادت میرسد و پیکرش بدون اطلاع ما و به صورت غریبانه در گلزار شهدای تهران به خاک سپرده میشود.