دعایی که ورد زبانش بود، حاجتش را داد
به گزارش نوید شاهد همدان، شهید بزرگوار جعفر شیری در چهارم آبان ماه ۱۳۴۹ در شهر صالح آباد از توابع شهرستان بهار در خانوادهای متعهد و متدین دیده به جهان گشود. چون در آغوش پدر و مادری عاشق اهل بیت زندگی میکرد از همان طفولیت همراه پدر و مادر خود در مراسم مذهبی و مساجد حاضر میشد، همپای بزرگان به یادگیری فرائض دینی همت میگماشت و به خاطر علاقه وافری که به قرآن و اهل بیت داشت در مجالس قرآن حاضر میشد و از آنجائی که صدای خوبی داشت در مدرسه قرآن تلاوت میکرد.
شهید بزرگوار جعفر شیری با ورود به دبستان آرام آرام با جامعه بیشتر آشنا میشد و به دوره راهنمائی که پا گذاشت انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام در شهرها و روستاهای کشور نیز طنین انداز گردید و او نیز با دستان کوچک خود شروع به پراکندن بذر انقلاب نمود.
با پیروزی و به ثمر نشستن نهال انقلاب مخالفتهای ابرقدرتها و استکبار جهانی نیز بر علیه ملت مسلمان ایران آغاز و سنگ اندازی در مقابل امت اسلامی از سرگرفته شد.
شهید والامقام جعفر شیری رزمند نوجوانی بود که با ورود به سن چهارده سالگی در مقابل این تجاوز و ستمگری تاب نیاورده و در مقابل خون شهیدان امت اسلامی احساس مسئولیت کرده و با جثه کوچک خود برای نبرد با دشمن بعثی به جبهههای حق علیه باطل اعزام گردید.
این شهید بزرگوار در دبیرستان به رشته مکانیک مشغول و تحصیل میکرد و با شرکت در دعا و جلسات عرفانی و معنوی از معنویت لبریز و از بصیرت و آگاهی سرشار بود، با شرکت در دعای کمیل و دعای توسل و زیارت عاشورا ندای «اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ» دائم بر زبانش بود و سعادت را در اطاعت از رهبری میدانست به همین گونه بود که در سال ۱۳۶۵ وقتی امام راحل حضور در جبههها را واجب اعلام کرد سراز پا نشناخته، به ندای امام خود لبیک گفته و با کسب اجازه از پدر و مادر خود همراه با سپاهیان بزرگ حضرت محمد (ص) عازم جبهههای نور علیه ظلمت شد تا قبل از فارغ التحصیل شدن از دبیرستان در دانشگاه عشق و عرفان دانشجو شود و چه دانشجوی نیکو خصالی بود.
شهید والامقام جعفر شیری با ورود به جبهه حق در واحد گردان تخریب لشگر پیروز انصارالحسین (ع) مشغول پاک سازی مینها و عوامل و موانع سر راه رزمندگان شد و زمینه عبور رزمندگان را برای پیروزی فراهم آورد.
شهید بزرگوار جعفر شیری در عملیات بزرگ کربلای ۵ در بیست و ششم دی ماه ۱۳۶۵ در یکی از معبرهائی که برای رزمندگان سلحشور باز میکرد بر اثر برخورد با مین مظلومانه با پیکری آغشته به خون به لقای معبود و محبوبش شتافت تا به آرزوی «اَللّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الشَّهادَةِ فِی سَبِیلِکَ» برسد.