يکشنبه, ۱۶ آبان ۱۴۰۰ ساعت ۰۹:۳۰
نوید شاهد_ مراسم تولد آسمانی جوان‌ترین شهید ایرانی مدافع حرم، سید مصطفی موسوی در گلزار شهدای بهشت زهرای تهران برگزار شد.

جشن تولد آسمانی جوان‌ترین شهید ایرانی مدافع حرم برگزار شد

به گزارش خبرنگار نوید شاهد تهران بزرگ،بیست و ششمین سالگرد ولادت شهید سید مصطفی موسوی  جوان‌ترین شهید مدافع حرم ظهرر روز جمعه چهار دهم آبان ماه در بهشت زهرا تهران برگزار شد.

مراسم تولد آسمانی این شهید مدافع حرم با مداحی مرتضی حبیبی و اجرای گروه سرود میعاد با حضور کاروان پرچم‌های حرم امام رضا(ع)، امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل(ع) و نیز با حضور خانواده های معظم شهدا و ایثارگران بر سر مزار این شهید در قطعه 26 گلزار شهدای بهشت زهرای تهران برگزار شد.

شهید مصطفی موسوی دانشجوی رشته مکانیک در دانشگاه آزاد اسلامی بود. برای این‌که بتواند سوریه برود، مرخصی تحصیلی گرفت

او از کودکی علاقه بسیاری به ابزار و آچار و پیچ‌گوشتی داشت و همرزمانش تعریف می‌کردند که در سوریه هر وسیله‌ای بین رزمندگان خراب می‌شد، مصطفی درستش می‌کرد تا جایی که اسم «نابغه کوچک» روی او گذاشته بودند.

بعد از گرفتن دیپلم، در مسجد باب‌الحوائج محله فعالیت داشت و به مجموعه هوابرد برای آموزش و تمرین می‌رفت. سرآغاز زمزمه‌های سوریه رفتن هم از جمع بچه‌های همان‌جا شروع شد. عاشق شهید بابایی بود و مدام به قزوین و سر مزار این شهید بزرگوار می‌رفت و کتاب‌های زیادی درباره این شهید خریداری می‌کرد.

دوست داشت مثل او زندگی کند و شهید شود، به‌ عشق او دنبال خلبانی رفت، می‌گفت؛ رؤیای اصلی‌ام این است که خلبان شوم و با هواپیمای پر از مهمات به قلب تل‌آویو بزنم.

«شهید سید مصطفی موسوی» روز پنج‌شنبه 18 آبان 1374 به دنیا آمد و در پنج‌شنبه 21 آبان ماه 1394 و تنها 3 روز پس از قدم گذاشتن به سن 20 سالگی، در سوریه، جام شهادت را نوشید.

مصطفی که از نسل دهه 70 بود، خیلی زود راه و هدف خود را پیدا کرد. او لقب جوان‌ترین شهید مدافع حرم ایرانی را با خود به همراه دارد. در واقع هر چهار دوستی که همراه هم به سوریه رفته بودند، با هم شهید شدند. سید مصطفی موسوی، مسعود عسگری، احمد اعطایی و محمدرضا دهقان. خاطرات مشترک، تصاویر مشترک و شهادت مشترک این چهار مدافع حرم، هدف مهم و مشترک آنان را روایت می‌کند.

مادرش می‌گوید: هر وقت به من می‌گفت رضایت بده تا به سوریه بروم، می‌گفتم: "اجازه بده سنت کمی بیشتر شود." می‌گفت: «شیطان در کمین ماست و از آن نباید غافل شویم، چه تضمینی می‌دهی که چند سال دیگر، من همین آدم باشم».

چون سنش کم بود، حتماً باید از پدرش رضایت‌نامه می‌برد تا اجازه اعزامش به سوریه را بدهند. یک روز خودش رضایت‌نامه نوشته از پدرش خواست که آن را امضا کند. اما آن کسی که سرتیم عملیاتی دوستانش برای اعزام به سوریه بود، نامه را قبول نکرد و با پدرش تماس گرفته بود، چون فکر می‌کردند خودش نامه را امضا کرده است.

اما پدرش گفت: "خودم رضایت‌نامه را امضا کرده‌ام، چون مصطفی راه خودش را پیدا کرده است، عاشق شده و نمی‌توانم جلوی هدفش را بگیرم. رضایت دارم که او به سوریه برود."

مصطفی در سه مرحله از عملیات شرکت کرد و مرحله آخر فرمانده‌اش اجازه نداد که جلو برود؛ ولی مصطفی خود را به جلو رسانده و در ستون اول قرار داد و به‌ همراه سه نفر از دوستانش به شهادت رسید. هر چهار نفری که با هم شهید شدند، پیش از سفر هم با هم دوست بودند.

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده