جام جمال یار را در جبههها دید و همچون لاله در خون خویش غوطه زد
به گزارش نوید شاهد همدان، شهید سرافراز بسیجی رجبعلی واثقی شایسته در چهارم تیرماه ۱۳۳۸ در روستای سرسبز و کشاورز پرور حسام آباد از توابع شهرستان بهار در خانوادهای مذهبی و متدین به دنیا آمد. پدرش کشاورز بود و از کشاوزی اقتصاد و معیشت خانواده را تامین میکرد و انسانی قانع و شکرگزار بود. دوران کودکی شهید واثقی شایسته در روستا، همراه پدر در دشتهای حاصل خیز روستا و در جالیزارها طی شد. او در کنار این رفت و آمدها با اصول زندگی و معاشرت با دیگران و رنجها و سختیهای کار کشاورزی را درک میکرد. در روستا به تحصیل پرداخت و در کنار پدر به کشاورزی و مدتی نیز به کار لوله کشی پرداخت، ولی هیچ کدام از اینها ایشان را اقناع نکرد. در حدود سال ۱۳۶۰ بود که ازدواج کرد و تشکیل خانواده داد و حاصل آن یک فرزند پسر شد.
ایشان سالهای شور و شوق جوانی خود را با انقلاب گذرانده بود. در این سالها که ایام پر بیم و خطری بود جبهههای حق علیه باطل لبریز از جوانانی بود که برای بیرون راندن متجاوز ستمگر که به زور وارد میهن اسلامی شده بود در آنجا جمع شده بودند و شهید والامقام رجبعلی واثقی شایسته نیز یکی از آن جوانانی بود که در خانه نشستن را دور از ادب و شان انسان انقلابی میدانست.
همانطوری که در نامه اش به خانه و خانواده نوشته بود: من نمیتوانستم در آبادی بمانم، آنجا خیلی ناراحت میشدم، از این گذشته ما برای الله آمده ایم که این خیلی مطرح است. او با این تفکر و برای یاری رساندن رزمندگانی که برای یاری و نصرت دین خدا به سوی جبههها آمده بودند عازم جبهههای حق علیه باطل گردید.
شهید والامقام رجبعلی واثقی شایسته بسیجی دلاوری که برای حضور در جبهه میقات پابرهنگان و عاشقان وصال ربوبی قدم گذاشت و با اندیشه پاک و نیت خالص یاری دین خدا در سرزمینهای نور، در دانشگاه انسان سازی و دانشگاه عرفان ناب اسلامی شرکت نمود. او از طریق هلال احمر جمهوری اسلامی به عنوان راننده به منطقه غرب کشور اعزام گردید تا در یاری رزمندگان مصدوم و مجروحی که به پشت جبهه انتقال مییافتند به یاری آنها بشتابد.
ایشان به منطقه غرب و به سرزمین کردستان اعزام گردید و در بهداری دیواندره به خدمت مشغول شدند. او مانند همه بسیجیان جان برکف که نشان در گمنامی دارند، با گمنامی خو گرفته بود که در مکتب عاشورا تربیت یافته بود. شهید رجبعلی واثقی شایسته دلاور مردی بود که سینهای به وسعت جهاد اکبر در سر و دلی به پهنای عمق وجود هستی داشت. ایشان در یکی از ماموریتهای خود در جاده دیوانده به سقز بر اثر تصادف جان خود را به پروردگارش که امانتی در دستش بود بازگردند تا در ملکوت شاهد رفتار و اعمال زمینیان باشد.