جهادگری فداکار بود
به گزارش نوید شاهد همدان، شهید والامقام سید یحیی فاطمی نوین در چهارم شهریورماه ۱۳۳۸ در خانوادهای مذهبی در روستای بهادربیگ شهرستان بهار دیده به جهان گشود.
شهید فاطمی پسری هوشیار، با ادب و ساکت بود و از نظر اخلاق و رفتار در خانواده نظیر نداشت. دوران آموزش و تحصیلات اولیه را در روستای بهادربیگ گذراند و برای ادامه تحصیل دبیرستان به صالح آباد مراجعه و دیپلم را در آنجا گرفت.
با شروع انقلاب اسلامی و شور و شوق فراوان مردم برای سرنگونی رژیم سر سپرده پهلوی همگام با مردم به پا خاست و برای به ثمر رساندن انقلاب فعالیت بسیاری انجام داد. با پیروزی انقلاب و تعطیلی دانشگاهها نتوانست به دانشگاه برود و خود را وقف انقلاب کرد و علاقه خود را به خدمت در جهاد سازندگی و نهضت سواد آموزی نشان داد.
با شروع جنگ تحمیلی در سال ۱۳۵۹ وارد بسیج مستضعفین شد و در بسیج شهر بهار به عنوان مسئول پذیرش و... در خدمت جنگ و جهاد قرار گرفت و در مدت خدمت در بسیج که تا سال ۱۳۶۳ طول کشید بارها در مأموریتهای سه ماهه در جبهههای حق علیه باطل حضور یافته و در جهاد با متجاوزین سهمی به عهده گرفت.
در اواخر سال ۱۳۶۳ وارد نهضت سواد آموزی شد تا در نهضت ریشه کنی بی سوادی از مردم محروم مناطق خدمت نماید و به همین خاطر این شهید والامقام با درخواست کتبی خود به ناحیه گل تپه که آن زمان جزء روستاهای محروم شهرستان بهار بود منتقل گردید تا به مردم محروم روستاها درس زندگی تعلیم دهد.
او معلمی بسیجی بود که در خدمت رسانی به ملت محروم هیچ گاه خم به ابرو نمیآورد و با اخلاق خوش و شکیبائی مردم را به خود جذب و با روحیه ایثار و از خودگذشتگی خواهان خدمت در مناطقی بود که کمتر متقاضی داشت، بارها از سوی نهضت سوادآموزی به مناطق جنگی عزیمت کرد تا هم در جنگی فیزیکی برعلیه متجاوزین بیرونی و هم منافقین و سرسپردگان داخلی و هم در مبارزه فکری و علمی شرکت نماید.
شهید والامقام سید یحیی فاطمی نوین برای آخرین بار در سال ۱۳۶۶ مأموریت خود را در لشگر انصارالحسین (ع) در منطقه کردستان انتخاب و پس از اعزام به منطقه کردستان برای باسواد کردن بسیجیان مشغول خدمت در منطقه کردستان گردید و در سراسر منطقه آماده خدمت رسانی بود که در نهایت دوازدهم مردادماه مورخه ۱۳۶۶ در مأموریتی که برای سردشت داشتند به همراه سه تن از نیروهای نهضتی در بین راه سقز به بانه در کمین نیروهای خود فروخته داخلی کومله و دمکرات قرار گرفته و پس از درگیری شدید به همراه سه تن از نیروهای سپاهی و بسیجی به اسارت در میآیند که پس از بیست روز شکنجه به دست عوامل استکبار مرگ سرخ را بر زندگی مادی ترجیح داده و به آرزوی دیرینه شان که شهادت بود میرسند و با روی گلگون به دیدار مولایشان نائل میگردند.