نویدشاهد- "پرواز بر موج های اروند" فصل پنجم بخشی از خاطرات امیر سرتیپ خلبان حمید بقایی فرمانده سابق نهاجا در کتاب "مردانی حوالی خورشید" به قلم ناصر پروانی است که در متن زیر یکی از خاطرات ایشان را می خوانید.

آماده سازی قبل از عملیات هم برایم شبیه مقدمات نماز شده بود

فرمانده پایگاه امیدیه بودم.
از نحوه پوشش هوایی که از ما خواسته شده بود می شد فهمید، ارتش و سپاه در تدارک عملیات جدیدی هستند و حجم پوشش هوایی به گونه‌ای بود که مشخص می‌کرد عملیات بزرگی در راه است.
زمستان سال ۱۳۶۴ بود. جنگ هوایی و حفاظت از مسیر لوله های نفت و نفتکش ها ادامه داشت. حدود یک ماه به طور مستمر روزانه به منطقه فاو و قُفاض پرواز می کردیم و جلسات متعدد با محسن رضایی و مرتضی قربانی داشتیم.
تمام توپخانه ارتش، پدافندها و هوا نیروز در حال هماهنگی و آمادگی کامل بودن. طراحی سپاه برای عملیات پیش رو بسیار پیچیده و خاص بود. پایگاه امیدیه میزبان گروه های مختلف آماد و پشتیبانی و پدافندی شده بود.
قرار بود حدود ۴۰۰ قبض توپ ضدهوایی حوالی فاو مستقر بشه تا در زمان مقرر برای عملیات مورد استفاده قرار بگیره. شبه جزیره فاو موقعیت استراتژیکی داشت و در جنگ بسیار با اهمیت بود. منصور که اون زمان مَقَرش در ماهشهر بود در چینش و طراحی امور پدافندی توپخانه نقش بسیار پررنگی داشت و عملا برنامه‌ریزی پدافند و توپخانه ها وظیفه منصور بود.
حس خاصی به عملیات ها داشتم. در ذهنم هر عملیات آماده شدن برای عبادت به درگاه خداوند رفتن را تداعی می کرد.
شبیه وقتی که میخوای نماز بخونی. نیت می‌کنی و شروع به وضو گرفتن می کنی، لباست را مرتب و پاک می کنی، سجاده ات رو به سمت قبله پهن می‌کنی و در نهایت با گفتن اذان و اقامه آماده نماز میشی. انگار هر عملیاتی که اتفاق می‌افتاد ارتباط نزدیک تری با خدا پیدا می کردم. همیشه حسم به عملیات این جور بود و آماده سازی قبل از عملیات هم برایم شبیه مقدمات نماز شده بود. اگر هم در عملیاتی به هر علتی حاضر نبودم انگار نمازم قضا می‌شد. ولی خوب لطف خداوند همیشه شامل من بود و این به اصطلاح قضا شدن نماز، در جنگ برای من به ندرت اتفاق افتاد و تقریباً در همه عملیات ها حضور داشتم.
ساعت ۱۰:۱۰ شب ۲۰ بهمن ۱۳۶۴ عملیات هوایی ما از خسروآباد شروع شد.
حدود ۷۰ هواپیمای نیروی هوایی و ۷۰ هلیکوپتر هوا نیوز به همراه نیروهای پیاده در عملیات شرکت داشتن. روزها و شب های عملیات فاو خیلی تعیین کننده بود.
پرواز های مکرر مصطفی در عملیات فاو تاریخی و مثال زدنی بود. بیشتر از ۹۰ سورتی پرواز کرد. اصلاً مصطفی در فاو تمام رکوردهای مردانگی و عاشقانه جنگیدن رو جابجا کرد. مصطفی بسیاری از مرزهای انسانی رو در رشادت و جهادگری تغییر داد. من هم با توجه به اینکه فرمانده پایگاه بودم عباس همیشه گوشزد می‌کرد خودم پرواز نکنم به هر شکلی که بود ۱۶ سورتی پرواز موفق کردم.
همیشه در تعداد پروازها و قدرت جنگندگی مصطفی اردستانی از همه خلبان ها یک سر و گردن بالاتر بود.
قبل از عملیات فاو به بچه‌های خلبان پیشنهاد کردم وقتی که از پایگاه امیدیه بلند شدین از روی یک امامزاده که مختصات جالبی داشت و حدود جاده هندیجان و ماهشهر بود زاویه بگیرید و برید برای عملیات.
خاطرم هست یک روز عباس گفت:" حبیب جان لباس شیک بپوش و عطر بزن شب قرارِ جایی بریم." مثل همیشه خوشحال شدم و زیاد سوال نکردم.
شب اومد دنبالم.
رفتیم در جاده های خاکی و پیچ در پیچ تا به یه امامزاده رسیدیم. حس تقدس خارق‌العاده‌ای داشت.
احساس می‌کردی رو ابرها راه می ری. بعدها متوجه شدم اون امامزاده همان نقطه خاص هوایی است که در عملیات فاو از آنجا برای حمله زاویه می‌گرفتیم. یک بار هم از شیراز با خانواده به سمت اون امامزاده رفتیم، بچه هامون خیلی کوچیک بودن. تصمیم گرفتم با همسرم و سه تا بچه ها برای زیارت بریم.
در مسیر، باران عجیبی گرفت. اونقدر سیل آسا که ماشین جیپ استیشن مون تا کمر توی آب گیر کرد و به سختی و با کمک نیروهای امدادی خارج شدیم.
آخرش هم قسمت نشد به زیارت برسیم.
البته بعدها با مصطفی اردستانی و خلبان نادری چند بار اونجا رفتیم.
عملیات فاو با همه ی حوادث خاصش به جلو رفت.یه روز در حال پرواز بودم که دیدم پل روی اروند رو زدن. صحنه عجیب و غم انگیزی بود.
هواپیماهای میگ ۲۵ مرتباً برای عکس برداری از منطقه های عملیاتی پرواز می کردن. حتی خاطرم هست روز قبل از شروع عملیات یک میگ عراقی را بر فراز پایگاه دیدم. خیلی ترسیدم که عملیات رو رفته باشه.
سریع به عباس خبر دادم و گفتم:" گوساله دیدم."
عباس گفت:"حبیب جان خدا با ماست."
بچه های لشکر ۲۵ کربلا و چند گروه دیگه بیشتر از ۶۰۰ متر شنا کردن و در آب های مواج اروند، غواص ها شاهکار جنگی رو خلق کردن که واقعاً بی‌بدیل بود.
اگرچه وضعیت هواشناسی و سرعت باد و موج‌های اروند همواره توسط مسئولین هواشناسی قرارگاه‌خاتم کنترل می‌شد، اما هوای سرد بهمن ماه جای خودش را داشت و یه جورایی مهار نشدنی بود و هیچ چیز جز دل هایی که گرم به نور خدایی بود نمی تونست جلوی اون سرما رو بگیره.
بعدها شبه جزیره ی فاو به تسخیر ما در اومد.
پوشش هوایی منطقه در طول حدود ۷۵ روز عملیات وظیفه اصلی ما بود و من به همراه عباس و مصطفی در طول حدود ۷۵ روز لحظه‌به‌لحظه و سلول به سلول ذوب در فضای عملیات بودیم.
بعثی ها در جنگ های هوایی نقشه مشخصی داشتن و سعی می‌کردن با سه هواپیمای میراژ و طعمه قرار دادن یکی از سه هواپیما، هواپیماهای اف ۱۴ جنگنده ی ما رو به تله بندازن و در حالت غافلگیری بزنن. البته گاهی هم موفق به این کار شدن.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده