شهادت تصادفی نیست بلکه سعادتی بزرگ است
به گزارش نوید شاهد همدان، شهید بهمن ترکمند یکم بهمن ماه سال ۱۳۴۲ در روستای محله سرابی از توابع شهرستان تویسرکان دیده به جهان گشود. پدرش موسی نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند و به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. پس از حضور در عملیاتهای متعدد و محورهای مختلف عملیاتی در بیست و هشتم بهمن ماه سال ۱۳۶۴ در منطقه عملیاتی فاو به شهادت رسید. پیکرش مدتها در منطقه بر جای ماند و سرانجام در یکم فروردین ماه سال ۱۳۷۷ به همت جستجوگران نور به آغوش وطن بازگشت و در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد. برادرش کامران نیز به شهادت رسیده است.
در وصیت نامه این شهید میخوانیم:
بسم رب الشهدا و الصدیقین
وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یرزَقونَ. قرآن کریم
با درود و سلام بیکران به پیشگاه مقدس امام عصر (عج) و با درود بر امام امت نایب بر حق آن حضرت و با درود فراوان به ارواح پاک و نورانی همه شهدا از صدر اسلام تا شهدای خونین صحرای کربلا به خصوص شهدای جنگ تحمیلی و شهدای به خون خفته و پاره پاره شده محراب و با درود و سلام به امت فداکار ایران و خانواده معظم شهدا و با سلام به چهرههای نورانی و پاک عزیزان سپاهی.
اما بنا به وظیفهای که بر گردنمان گذاشته چند کلمهای این حقیر با شما سخن میگویم باشد که مرا ببخشید البته نوشتهای را که من روی یک تکه کاغذ مینویسم یک وصیت نامه نیست بلکه تنها یک پیام میباشد، زیرا من یا هر کس دیگر که شهید میشویم مرده نیستیم بلکه زنده هستیم و بنا به تعبیر قرآن کریم در نزد پروردگار روزی میخوریم.
الها، پروردگارا ما به خداییت قسم میخوریم که تا خون در رگ هایمان جوش میزند تا رمقی در بدنمان بود خالصانه در اختیار اسلام گذاشتیم تا اسلام زنده بماند، چون یاری تو یاری اسلام و مسلمین است و، چون راه حسین (ع) برای همه شهدای به حق اسلام میباشد.
خدایاای خالق سبحان در هر لحظه تو را شکر میکنیم و از تو پیروزی و نصرت طلب میکنیم بهتر بگویم خوب توجه کنید که اگر اسلام را میخواهید بسم الله این اسلام و این هم میدان، بروید تا پیروزش کنید پس بگویم پیرمردانی که محاسن برف گونه شان بر چهره نورانیشان میدرخشید و یاد آور حبیب بن مظاهر در کربلای حسینند و حالات و نگاه هایشان یادآور عمیقترین مفاهیم عرفانی و سلوک سالکان راه حق میباشد و آن قدر میروند تا شهید شوند پس درودتان بادای شهیدان.
اما شماای منافقین کوردل وای از خدا بی خبران بدانید که من یا برادران دیگرم که شهید میشویم آگاهانه در این راه شهادت طلبی قدم گذاشته ایم چرا که خون سرخ شهیدان از هابیل تا حسین (ع) و از حسین (ع) تا شهدای کربلای ایران خصوصاً شهدای محراب فریاد میزدند که چرا نشسته اید چرا فقط شعار میدهید و به شعارهایتان عمل نمیکنید که اسلام عالم و عامل میخواهد نه عالم و متظاهر.ای منافقین کوردل تا دیر نشده پرده غفلت را از روی بر کنید و تا فرصت باقی است توبه کنید که فردا دیر است بگویم این گفته همه شهدا و عزیزان است که خون سرخشان فریاد میزندای مردم چرا نشسته اید؟ چرا این چنین خاموشید؟ چرا قدم در راه پیروزی دین و اسلام بر نمیدارید؟ مردم شما را به خدا این قدر فکر دنیا و زندگی نباشید.
عزیزان اسلام در خطر است شما را به خدا چرا به این خونی که از بدنهای مطهر و پاک شهدا ریخته شده فکر نمیکنید و چرا به آن رزمندگانی که در جبههها خسته اند فکر نمیکنید و مردم بدانید به خدا قسم همه ما روزی خواهیم مرد پس جای سعادت و خوشبختی است که در راه اسلام عزیز خدمتی کرده باشیم و یا این که در صورت لیاقت شهید شویم پس تا دیر نشده بیاید جبههها و دینتان را ادا نمایید، اما این را هم بدانید که جبهه آمدن و جهاد کردن و شهید شدن لیاقت و برازندگی میخواهد تا انسان خالص نشود شهادت نصیبش نمیشود، مردم بهشت را به بها دهند نه به بهانه ببینید شما را به خدا قدری به خون پاک و ریخته شده حسین (ع) و یارانش فکر کنید ببینید ما الان در عصری زندگی میکنیم که ظلم و ستم سراسر جهان را گرفته پس باید فداکاری کرد، باید خون بدهیم، باید آن قدر کشته شویم تا اسلام عزیز با ظهور حضرت مهدی (عج) و قسط و عدل الهی در سایه توحید برقرار گردد.ای خدا تو خودت شاهدی من یا دیگر شهدا به یقین درک کرده ایم که شهادت تصادفی نیست بلکه فقط لیاقت و سعادتی است بزرگ.
اما چند کلمهای نیز با خانواده ام سخن دارم؛ پدرم مرا ببخشید اگر چه فرزند خوبی برایتان نبودم، اگر نتوانستم برایتان کاری بکنم، اما پدرم از خداوند میخواهم که تو را موفق بدارد برای این که چنین فرزندی بزرگ کردی با سختی و تحویل اسلام دادی، بگویم پدرم اگر فرزندی بزرگ کردی و به خاطر احیای اسلام شهید شد تو نیز دیگر در برابر پیامبر و علی و حسین (ع) در روز قیامت شرمنده نیستی.
اما سخنی نیز با مادرم؛ مادر جان مرا ببخشید اگر فرزند شایستهای برایتان نبوده ام، اما مادر تو با شهادت من خوشحال باش، بگو خدایا شکر که من هم یک قربانی ناقابل در راه خدا داده ام، مادر جان تو نیز در روز قیامت در برابر فاطمه زهرا و زینب کبری (س) روسفید هستی و به این چنین معاملهای مباهات میکنی مرا ببخش مادر جان، به مادران بگو جوانانتان را برای یاری اسلام به میدان جهاد بفرستید، مادرم به مادران بگو شهید پرور شوند، برادرم تو را به خدا مرا حلال کن، برادرم تو را به اذن خدا شفاعت خواهم کرد، پدرم و مادرم را نیز شفاعت خواهم کرد، آشنایانم را نیز شفاعت خواهم کرد، از خواهرانم میخواهم که مرا ببخشند اگر این که شاید برادر خوبی برایشان نبودم، از همه مردم حلالیت میخواهم، اگر کسی چیزی از من میخواهد و طلبی از من دارد من که به یاد ندارم وای اگر کسی چیزی از من میخواهد به پدرم یا برادرم مراجعه کند.
بار دیگر مردم به عنوان مطلب آخر شما را به خدا امام را تنها نگذارید، دعایش کنید، فرمانش را بدون، چون و چرا عمل کنید که او از سلاله پاکان است تا در روز قیامت در برابر پیامبر، علی، حسین و مهدی (عج) شرمنده و خجل نباشید. عرضی ندارم جز پیروزی اسلام عزیز و طول عمر برای امام امت.
والسلام علی من اتبع الهدی
تاریخ ۱۵/۱۱/۱۳۶۴ مطابق با ۲۴ جمادی الاول ۱۴۰۶
تشنه آب فراتمای اجل مهلت بده تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا
از جوانی به پیری رسیدم عاقبت کربلا را ندیدمای حسین جان،ای حسین جان،ای حسین جان