سفرههای خالی، چشم انتظار سخاوت دستان روزه داران
چهارشنبه, ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۱۳:۴۶
نوید شاهد_ این روزها میشود کمی از رنگارنگی سفره هایمان بکاهیم تا سفرههای محرومان نیز رنگارنگ شود، هر فردی با نیت خیرخواهانه خود، دست بر زانو گذاشته، کمر همت برداشته، عاشقانه از اعماق وجود خود یک یا علی (ع) بگوید، تا غبار از دل برهاند و با محرومان هم سفره شود.
به گزارش نوید شاهد همدان، گستردگی سایه سنگین سونامی کرونا این روزها در جای جای کشور مشهود است. زندگیها سخت میگذرد، تعداد قابل توجهی از صاحبان مشاغل، دیگر نه سرمایهای برای اداره کار دارند و نه جانی در بدن، آنان در کسب درآمد اندک خود و خانواده هایشان هم مانده اند چه رسد به آنانی که پیش از شیوع این ویروس منحوس، آن گونه که باید و شاید برای تهیه نان شبشان هم با مشکلات بسیار دسته و پنجه نرم میکردند. شاید یک شب در میان هم نانی بر سر سفره هایشان نبود که حداقل با شکمی نیمه سیر سر بر بالین بگذارند. با این وجود هستند بسیاری از مردم ایران اسلامی که با وحدت و مودت، آنچه که خود داشته اند را به صورت مواسات و کمکهای مؤمنانه جمع آوری و بین نیازمندان توزیع میکنند.
هر کسی میتواند این روزها حتی با اندک هزینهای حداقل افطاری یک خانواده را برای یک شب هم که شده فراهم سازد، جعبهای خرما، یک کیلو برنج، روغن و کمی هم حبوبات.
رمضان ماه دلدادگی، ماه عاشقی، ماه رحمت و برکت و از همه مهمتر ماه میهمانی خداست، از این فرصت میتوان بیش از پیش برای جلا دادن جسم و جانمان بهره ببریم، تا یتیم و درماندهای دیگر بی سحری روزههای پیاپی نگیرد.
"روزی آهسته درب چوبی خانهای را میزنیم تا مادری بیمار، پیر و ناتوان از جای برنخیزد، اتاق هم نمور و تاریک است و اجاق هم مثل همیشه سرد! پیرزن پلک هایشان را تند تند بر هم میزند و به گوشهای اشاره میکند تا بنشینیم.
آن طرفتر کنار یک سماور یک استکان است و کمی هم خردههای قند.
نوهها شیطنتشان شده خاله بازی و گفتن آرزوهایشان. خاله بازی شروع میشود، دخترک اجاق گاز را روشن میکند و پسرک خرما، زولبیا بامیه، گوشت، برنج و مرغ به خانه میآورد... و دخترک مدام با یک چوب دیگ کاغذی را هم میزند.
پسرک میگوید، خانم! مهمانها آمدند سفره افطار را پهن کن، سفره پلاستیکی بر روی موکتی خشن پهن میشود و بعد پر از سنگ و کاغد و چوب...!
صدای شکم هایشان با صدای چرخش کلید در لابلای قفل درب خانه گره میخورد و پدر وارد میشود مثل همیشه تنها با یک تکه نان خشک... "
و، اما این روزها میشود کمی از رنگارنگی سفره هایمان بکاهیم تا سفرههای محرومان نیز رنگارنگ شود.
هر فردی با نیت خیرخواهانه خود، دست بر زانو گذاشته، کمر همت برداشته، عاشقانه از اعماق وجود خود یک یا علی (ع) بگوید، تا غبار از دل برهاند و با محرومان هم سفره شود.
زنگنه
هر کسی میتواند این روزها حتی با اندک هزینهای حداقل افطاری یک خانواده را برای یک شب هم که شده فراهم سازد، جعبهای خرما، یک کیلو برنج، روغن و کمی هم حبوبات.
رمضان ماه دلدادگی، ماه عاشقی، ماه رحمت و برکت و از همه مهمتر ماه میهمانی خداست، از این فرصت میتوان بیش از پیش برای جلا دادن جسم و جانمان بهره ببریم، تا یتیم و درماندهای دیگر بی سحری روزههای پیاپی نگیرد.
"روزی آهسته درب چوبی خانهای را میزنیم تا مادری بیمار، پیر و ناتوان از جای برنخیزد، اتاق هم نمور و تاریک است و اجاق هم مثل همیشه سرد! پیرزن پلک هایشان را تند تند بر هم میزند و به گوشهای اشاره میکند تا بنشینیم.
آن طرفتر کنار یک سماور یک استکان است و کمی هم خردههای قند.
نوهها شیطنتشان شده خاله بازی و گفتن آرزوهایشان. خاله بازی شروع میشود، دخترک اجاق گاز را روشن میکند و پسرک خرما، زولبیا بامیه، گوشت، برنج و مرغ به خانه میآورد... و دخترک مدام با یک چوب دیگ کاغذی را هم میزند.
پسرک میگوید، خانم! مهمانها آمدند سفره افطار را پهن کن، سفره پلاستیکی بر روی موکتی خشن پهن میشود و بعد پر از سنگ و کاغد و چوب...!
صدای شکم هایشان با صدای چرخش کلید در لابلای قفل درب خانه گره میخورد و پدر وارد میشود مثل همیشه تنها با یک تکه نان خشک... "
و، اما این روزها میشود کمی از رنگارنگی سفره هایمان بکاهیم تا سفرههای محرومان نیز رنگارنگ شود.
هر فردی با نیت خیرخواهانه خود، دست بر زانو گذاشته، کمر همت برداشته، عاشقانه از اعماق وجود خود یک یا علی (ع) بگوید، تا غبار از دل برهاند و با محرومان هم سفره شود.
زنگنه
نظر شما