اسلحه ام بر زمین نیفتد و امام را تنها نگذارید
سهشنبه, ۰۵ اسفند ۱۳۹۹ ساعت ۱۳:۰۴
نوید شاهد_ در وصیتنامه شهید هادی آذران آمده است: برادرانم اسلحه من بر زمین نیفتد، برادرانم از تمامى دوستان من حلالى بگیرید، امام را تنها نگذارید، نماز جماعت بخوانید.
به گزارش نوید شاهد همدان، شهید هادی آذران اول اسفند ماه ۱۳۴۴ در شهرستان همدان به دنیا آمد. پدرش ذبیح الله و مادرش فرخ لقا نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. جوشکار بود و به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت و در بیست و سوم اسفند ماه ۱۳۶۲ در چنگوله براثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. پیکر این شهید بزرگوار در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.
در وصیتنامه این شهید میخوانیم:
بسم الله الرحمن الرحیم
درود بر امام زمان (عج) سلام بر خمینى کبیر این مرد آزادى بخش مستضعفین جهان و رحمت بیکران خدا بر تمامى شهیدان اسلام از کربلاى حسینى تا کربلاهاى جنوب و غرب کشور ایران.
من هادى آذران وصیتنامه خود را نزد امام عزیز و خانواده محترم با چند کلمه از سخنان امام شروع میکنم.
بسم الله الرحمن الرحیم
ملتى که شهادت دارد اسارت ندارد (امام خمینى)
خدمت پدر و مادرم سلام، بعد از سلام سخنان خود را با مادرم زهراى زمان شروع میکنم مادرم من فرزند تو هستم و تو مرا با رنج هاى فراوان از شیر پاکت بزرگ کردى شیرى دادى که من اول جوانى بعد از آن همه گناه فراوان، عاشق حسین شدم.
مادر جان من راهى براى پاک کردن گناهانم نداشتم به جز اینکه جبهه حق را انتخاب کردم و به جبهه رفتم، مادر جبهه جاى عاشقان حسین است، اگر من شهید شدم مادر جان گریه نکن فقط بگو من پسرم را در راه حسین (ع) و على اکبر حسین (ع) دادم فداى تو شوم.
مادرم، پدرم من فرزند خوبى نبودم و من حرفى ندارم فقط شما را به حسین بن على (ع) قسم مى دهم که مرا حلال کنید، خواهرم مانند زینب صبر کن اگر تو داغ یک برادر مى بینى زینب داغ چهار برادر دیده است، مانند زینب استوار باشید.
برادرانم اسلحه من بر زمین نیفتد، برادرانم از تمامى دوستان من حلالى بگیرید، امام را تنها نگذارید، نماز جماعت بخوانید. خانواده عزیزم در آخر مرا حلال کنید و از خداوند یکتا طلب آمرزش مرا بخواهید.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدى حتى کنار مهدى خمینى را نگهدار والسلام علیکم و رحمة اله و برکاته؛ و یک سرى حرف هایى هم با دوستان دارم، دوستان خود شما مى دانید که من فردى گناهکار هستم، اما من به خدا بعد از مدتى در نادانى پشیمان شدم و سخنانى که من الان مى گویم براى هم سنگرانم گفته ام سخنانم به خدا از صمیم قلب است؛ اول از خداى یکتا مى خواهم که مرا به على اکبر حسین (ع) ببخشد و از گناهان بیکران من صرف نظر کند دوم پدر و مادرم من فرزند خوبى براى شما نبودم ولى به خدا قسم توبه کرده ام، توبه اى مانند یکى از یاران حسین (ع) به نام حر و انشاالله خداوند توبه این بنده حقیر و گناهکار را قبول کند.
دوستان سخنان خود را در روز دوشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۶۲ که مى نوشتم یک سرى حرف هایى به هم سنگرانم امیر مسلم خانى گفتم و ایشان مى گفت هادى جان چرا این حرفها را مى زنى من گفتم امیر جان به دلم آگاه شده که شهید مى شوم ضمنا امیر جان به تمامى دوستانم بگو امام را تنها نگذارند، نماز را سر وقت با جماعت بخوانند، از تمام دوستان بنده حلالى بگیرید و به برادرم مهدى بگویید اسلحه هادى را زمین نگذارد امیر جان سر خاک من شعر (هواى جبهه حق شورشی افکنده بر جانم) براى من بخوانید حرف هایم زیاد است، اما مى خواهم بروم به طرف خدا و امام زمان (عج) مى ترسم دیر شود.
در آخر مى گویم هیچ کس براى من گریه نکند، چون شهادت من روز عروسى من است و لباس هاى خونین من لباس هاى دامادى من است.
خدایا خدایا تو را به جان مهدى تا انقلاب مهدى حتى کنار مهدى خمینى را نگهدار.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
من الله التوفیق
۲۲/۱۲/۶۲ در سنگر تاریک نوشته شده
به امید فتح کربلا
امام را دعا کنید
در وصیتنامه این شهید میخوانیم:
بسم الله الرحمن الرحیم
درود بر امام زمان (عج) سلام بر خمینى کبیر این مرد آزادى بخش مستضعفین جهان و رحمت بیکران خدا بر تمامى شهیدان اسلام از کربلاى حسینى تا کربلاهاى جنوب و غرب کشور ایران.
من هادى آذران وصیتنامه خود را نزد امام عزیز و خانواده محترم با چند کلمه از سخنان امام شروع میکنم.
بسم الله الرحمن الرحیم
ملتى که شهادت دارد اسارت ندارد (امام خمینى)
خدمت پدر و مادرم سلام، بعد از سلام سخنان خود را با مادرم زهراى زمان شروع میکنم مادرم من فرزند تو هستم و تو مرا با رنج هاى فراوان از شیر پاکت بزرگ کردى شیرى دادى که من اول جوانى بعد از آن همه گناه فراوان، عاشق حسین شدم.
مادر جان من راهى براى پاک کردن گناهانم نداشتم به جز اینکه جبهه حق را انتخاب کردم و به جبهه رفتم، مادر جبهه جاى عاشقان حسین است، اگر من شهید شدم مادر جان گریه نکن فقط بگو من پسرم را در راه حسین (ع) و على اکبر حسین (ع) دادم فداى تو شوم.
مادرم، پدرم من فرزند خوبى نبودم و من حرفى ندارم فقط شما را به حسین بن على (ع) قسم مى دهم که مرا حلال کنید، خواهرم مانند زینب صبر کن اگر تو داغ یک برادر مى بینى زینب داغ چهار برادر دیده است، مانند زینب استوار باشید.
برادرانم اسلحه من بر زمین نیفتد، برادرانم از تمامى دوستان من حلالى بگیرید، امام را تنها نگذارید، نماز جماعت بخوانید. خانواده عزیزم در آخر مرا حلال کنید و از خداوند یکتا طلب آمرزش مرا بخواهید.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدى حتى کنار مهدى خمینى را نگهدار والسلام علیکم و رحمة اله و برکاته؛ و یک سرى حرف هایى هم با دوستان دارم، دوستان خود شما مى دانید که من فردى گناهکار هستم، اما من به خدا بعد از مدتى در نادانى پشیمان شدم و سخنانى که من الان مى گویم براى هم سنگرانم گفته ام سخنانم به خدا از صمیم قلب است؛ اول از خداى یکتا مى خواهم که مرا به على اکبر حسین (ع) ببخشد و از گناهان بیکران من صرف نظر کند دوم پدر و مادرم من فرزند خوبى براى شما نبودم ولى به خدا قسم توبه کرده ام، توبه اى مانند یکى از یاران حسین (ع) به نام حر و انشاالله خداوند توبه این بنده حقیر و گناهکار را قبول کند.
دوستان سخنان خود را در روز دوشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۶۲ که مى نوشتم یک سرى حرف هایى به هم سنگرانم امیر مسلم خانى گفتم و ایشان مى گفت هادى جان چرا این حرفها را مى زنى من گفتم امیر جان به دلم آگاه شده که شهید مى شوم ضمنا امیر جان به تمامى دوستانم بگو امام را تنها نگذارند، نماز را سر وقت با جماعت بخوانند، از تمام دوستان بنده حلالى بگیرید و به برادرم مهدى بگویید اسلحه هادى را زمین نگذارد امیر جان سر خاک من شعر (هواى جبهه حق شورشی افکنده بر جانم) براى من بخوانید حرف هایم زیاد است، اما مى خواهم بروم به طرف خدا و امام زمان (عج) مى ترسم دیر شود.
در آخر مى گویم هیچ کس براى من گریه نکند، چون شهادت من روز عروسى من است و لباس هاى خونین من لباس هاى دامادى من است.
خدایا خدایا تو را به جان مهدى تا انقلاب مهدى حتى کنار مهدى خمینى را نگهدار.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
من الله التوفیق
۲۲/۱۲/۶۲ در سنگر تاریک نوشته شده
به امید فتح کربلا
امام را دعا کنید
نظر شما