"مصطفی پورکریمی" شاعر آئینی ملایر رخ در نقاب خاک کشید
پنجشنبه, ۲۵ دی ۱۳۹۹ ساعت ۱۹:۵۴
نوید شاهد_ مصطفی پورکریمی شاعر آئینی ملایر که آثار زیادی در حوزههای انقلابی و دفاع مقدس به نگارش درآورده، رخ در نقاب خاک کشید.
به گزارش نوید شاهد همدان، "مصطفی پورکریمی" فرهنگی بازنشسته ملایری بود که سرودن شعر را از دوره دانشآموزی آغاز کرد. اشعار وی در زمینه انقلاب، شهدا و دفاع مقدس از شهرت بیشتری برخوردارند، وی بارها در جشنوارههای مختلف استانی و کشوری حائز رتبه برتر شد.
"جنگ خرها و فیلها"، "شهید فخری زاده"، "کرونا ویروس" و "درخانه بمانیم" از جمله آخرین اشعار این شاعر بوده که در سالجاری سروده شده است.
گزیدهای از اشعار مرحوم مصطفی پورکریمی
در- خانه- بمانیم (تقدیم به شهدای سلامت)
گرفت از سینه ام، نبض پرستار نجیبم را
بُرید این سرفههای خشک هم َمّن یُجیبم را
به روی شانههای خسته او تکیه میکردم
به حسرت میبرم حالا، تب داغِ طبیبم را
به جانم ریختم ویروس تلخِ لاابالیها
به دوشم میکشم آوارِ سنگین فریبم را
دلم خوش بود میسازم بهشتِ هفت سینم را
شبِ آئینه و قرآن قلم کردند سیبم را
پریدی تا خدا از این قفسهای قرنطینه
کجا باید بَرَم این بغضهای ناشکیبم را؟
در سوگ سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
چه شوری در زمان افتاده از پرواز خونین ات
چه دردی بر زمین باریده از بارانِ رنگین ات
چه دارد میکِشد از دوری ات فرزند احساسم
چه دارد میکُند با محتشمها داغ سنگین ات
چه عهدی بستهای با حضرت صدّیقهی کبری
چه رازی داشته با آسمانها مرغ آمین ات
چه حالی دارد امشب از غمت حیدر نمیدانم
چه سوگی در دلش افتاده از ترتیل یاسین ات
کجا سیّد حسن باید بخواند نوحهی خود را
کجای بیت حانون مینویسد اسم شیرین ات
امید شیخ زکزاکی نگویند از نفس افتاد
نیفتد کاش از پا فاطمیّون روی بالین ات
دوباره خون زنبقها شکفته در دل محراب
و دیگر بار اَشقَی الاشقیایی گشته گلچین ات
شکست آیینه ات، امّا شدی تکثیر در عالم
که در هر گوشه یک " قاسم" علم کرده است آئین ات...
"جنگ خرها و فیلها"، "شهید فخری زاده"، "کرونا ویروس" و "درخانه بمانیم" از جمله آخرین اشعار این شاعر بوده که در سالجاری سروده شده است.
گزیدهای از اشعار مرحوم مصطفی پورکریمی
در- خانه- بمانیم (تقدیم به شهدای سلامت)
گرفت از سینه ام، نبض پرستار نجیبم را
بُرید این سرفههای خشک هم َمّن یُجیبم را
به روی شانههای خسته او تکیه میکردم
به حسرت میبرم حالا، تب داغِ طبیبم را
به جانم ریختم ویروس تلخِ لاابالیها
به دوشم میکشم آوارِ سنگین فریبم را
دلم خوش بود میسازم بهشتِ هفت سینم را
شبِ آئینه و قرآن قلم کردند سیبم را
پریدی تا خدا از این قفسهای قرنطینه
کجا باید بَرَم این بغضهای ناشکیبم را؟
در سوگ سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
چه شوری در زمان افتاده از پرواز خونین ات
چه دردی بر زمین باریده از بارانِ رنگین ات
چه دارد میکِشد از دوری ات فرزند احساسم
چه دارد میکُند با محتشمها داغ سنگین ات
چه عهدی بستهای با حضرت صدّیقهی کبری
چه رازی داشته با آسمانها مرغ آمین ات
چه حالی دارد امشب از غمت حیدر نمیدانم
چه سوگی در دلش افتاده از ترتیل یاسین ات
کجا سیّد حسن باید بخواند نوحهی خود را
کجای بیت حانون مینویسد اسم شیرین ات
امید شیخ زکزاکی نگویند از نفس افتاد
نیفتد کاش از پا فاطمیّون روی بالین ات
دوباره خون زنبقها شکفته در دل محراب
و دیگر بار اَشقَی الاشقیایی گشته گلچین ات
شکست آیینه ات، امّا شدی تکثیر در عالم
که در هر گوشه یک " قاسم" علم کرده است آئین ات...
نظر شما