مخالفان انقلاب در تشییع جنازه من شرکت نکنند
به گزارش نوید شاهد همدان، شهید جلیل شرفی پنجم دی ماه 1346 در شهرستان همدان به دنیا آمد. پدرش محمدکاظم مکانیک و مادرش محترم نام داشت. دانش آموز چهارم متوسطه بود که بهعنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیستم شهریورماه ماه 1365 با سمت دیده بان در جزیره مجنون عراق به شهادت رسید. پیکرش تا مدت ها در منطقه باقی مانده بود که در یکم فروردین ماه 1376 پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.
در وصیتنامه این شهید میخوانیم:
بسم الله الرحمن الرحیم
اللَّهُمَّ لَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً
با كسب اجازه از درگاه امام زمان(عج) وصیتنامه خودم را شروع
میکنم . وقتى كه تصميم به نوشتن وصیتنامه كردم ديدم كه همه حرفهای گفتنى را شهدای
والفجر 8 گفتهاند و من جز زیادهگوئی كار ديگرى انجام نمیدهم وليكن اين را براى خود
وظيفه دانستم و دستبهقلم و كاغذ بردم.
اولين مسئله كه در وصيت خود میخواهم بنويسم اين است كه من اين
راه را با آگاهى كامل انتخاب کردهام و كسى مرا به اين راه نياورده است.
اسلام و امام قلب من هستند
اى پدر و مادر گراميم كه هر چه دارم اول از خدا و دوم از شماست،
مرا ببخشيد كه اینطور شماها را تنها میگذارم چه كنم اسلام و امام براى من قلب هستند
و شماها برایم چشم. در دنيا بى چشم میشود زندگى كرد اما بدون قلب هرگز، هرگز، هرگز .
از شماها(پدر و مادرم) میخواهم بعد از شهادتم گريه و زارى نكنيد،
اگرچه میدانم اين مصيبت برايتان سخت است وليكن «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ»
خداوند با صبر كنندگان است و بر این صبر عظمی افتخار كنيد.
و تو اى مادر عزيز و زحمتکشیدهام؛ میدانم كه داغ خليل هنوز
آتش به وجودت زده و هیچوقت خاموش نمیشود و اگر دلت برايم تنگ شد شبهای جمعه دست
دو برادر كوچكم را بگير و بيا بر سر مزارم و آنجا هرچقدر دلت میخواهد گريه كن .میبخشی كه بیادبی میکنم و راهت را دور میکنم
چه كنم فرمان، فرمان روح خدا خمينى بتشکن است.
و تو اى پدر بزرگوار و گرانقدرم میبخشی كه نتوانستم بارى را
از دوشت بردارم و هميشه تو را بهزحمت میانداختم و تو با اینهمه زحمت كه از طرف من
به تو وارد میشد سخنى نمیگفتی و تحمل میکردی . خيلى معذرت میخواهم و خودت بهتر
میدانی كه خودت بودى مرا به اين راه راهنمايى كردى، میدانی كه اين راه خون میخواهد
و اسلام بدون خون مانند درخت بیآب است شاید بتوانم در آخرت براى تو و مادرم فرد خوبى
باشم .
و شما اى خواهرانم بعد از شهادتم همچون زينب خواهر حسين بن على(ع)
صبر كنيد و دلدار مادرم باشيد و حجابتان را به نحو احسن رعايت كنيد اگرچه میدانم همینطور
هستيد.
بعد از شهادت راهم را ادامه دهید
و شما اى برادرانم اگرچه برايتان كارى انجام ندادهام ولى از
شماها یکچیز میخواهم و آن این است كه بعد از شهادتم راهم را ادامه دهيد و نگذاريد
سلاح بر زمين باشد و جمال و جابر را طورى تربيت كنيد كه فردا بتواند بارى از دوش جامعه
اسلامی بردارند.
شما اى دوستانم، مرا ببخشيد و حلال كنيد و از حقى كه بر گردنم
داريد بگذريد چونکه در آن دنيا نمیتوانم جوابگوى حقالناس شما باشم و از شماها میخواهم
كه پير جماران، اين روح و جان مرا يارى كنيد و تا آنجايى كه میتوانید نگذاريد نه پايگاه
محل و نه هیئتها و راه شهیدان خلوت بماند براى اينكه هر چه دارم از اينجاها دارم و
بعد از شهادتم نوحه لالهها را بخوانيد و به ياد من باشيد اميدوارم كه آخرت ملاقات
داشته باشيم .
از برادران زیر حلالی میخواهم؛ مهدی فرجی، علی منطقی، جلال
محمدی ثمر، مرتضی گماریان، رضا آقاخانی، مهدی افغانی، حمید حمیدزاده، محسن نساج،
مصطفی نساج، امیر شهسواری، حسین شکریان، حمید گودرزی، شکری نژاد، حمید تاجدوزیان،
کاظم طلایی، سید حسین حسینی فرجام، اسماعیل اکبری، جباری نژاد، نقی نوروزی، حمید
جباری، حسین گروسی، خلیل و جعفر چرچی، دوروزی، حسن کارگر، طاهری خوشبین، عباس
کیانی، حجت و سعید ایزدی، مصطفی عبادی نیا و دیگر دوستان که یادم نیست.
صحبت دیگری که داشتم این بود که ای پدر و مادر گرامیم من با
غلامرضا نعیمیان دوست بودم و از ایشان خوشم میآمد، هر وقت دلم برای شهدای والفجر
8 تنگ میشد به چهره ایشان نگاه میکردم و دلتنگیم برطرف میشد اگر شما نیز دلتنگ
من شدید به چهره ایشان نگاه کنید.
و سخن ديگر اينكه مردم شهرمان همانطور كه هميشه در اجتماعات
سياسى و مذهبى شركت میکنند دوباره شركت كنند و از مسئولين اين شهر بهخصوص نماينده
امام و امت حاجآقا موسوی و استاندار عزیز حاجآقا صالح و نماینده عزیز و خواستنی شهرمان
در مجلس شورای اسلامی که بهحق جانش را برای انقلاب گذاشته است حمايت كنند و اگر كسى
به آنها حرفى زد دهانش را خرد كنيد و بدانيد كه در خط امام نيستند كسانى كه به اين
اسوههای تقوا و فضيلت حمله میکنند.
بدحجابان به فاتحه من نیایند
كسى كه با انقلاب بد است و يا نسبت به انقلاب بیتفاوت است حق
ندارد در تشييع جنازه من شركت كند(اعم از فاميل، دوستان یا مردم)، كسى حق ندارد از
سهميه بنياد شهيد كه متعلق به من است استفاده كند مگر در صورت ضرورت، در خرج هائى كه
براى فاتحه و مراسمهای ديگر انجام میدهید صرفهجوئی کنيد، از فامیلهایی كه به نحوى
با خانواده من نسبتى دارند و حجاب را رعايت نمیکنند و يا عقیدهشان نسبت به انقلاب
بد است نبايستى در مراسم فاتحه من شركت كنند (اگرچه فاميل نزديك باشند ) .
بر سر مزارم حتیالمقدور با وضو باشيد. از تمام معلمين و استادان
عزيزم حلاليت میخواهم .
والسلام خداحافظ ديدار در قيامت.