تهذیب نفس و کسب علم، دو بال برای پرواز در ملکوت است
به گزارش نوید شاهد همدان، سید جعفر حجازی دوم آذرماه 1341 در شهرستان همدان به دنيا آمد. پدرش سید جواد، در اداره پست كار میکرد و مادرش اكرم نام داشت. تا پايان دوره متوسطه در رشته تجربی درس خواند و ديپلم گرفت. مربی امور تربيتی بود که از سوی بسيج در جبهه حضور يافت و در يازدهم ارديبهشت 1365 در فاو عراق براثر اصابت تركش خمپاره به شهادت رسيد. مزار این شهید بزرگوار در گلزار شهدای باغ بهشت زادگاهش قرار دارد. برادرش سید محمدباقر نيز شهيد شده است.
در وصیتنامه این شهید میخوانیم:
بسمالله الرحمن الرحيم
رَبَّنَا آتِنَا فِیالدُّنْیَا حَسَنَةً وَ فِیالآخِرَةِ حَسَنَةً
وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ
پروردگارا در دنيا و آخرت به ما نيكى عنايت فرما و از عذاب آتشمان
بازدار.
سپاس و ستايش، سجود و نيايش، برازنده پروردگاريست كه از نيستى
به هستيمان آورد و ما را بدين خلق سرمست. منت خدايی را كه از بیکران موجودات ما را
به خليفة الهى برگزيد. درود بيكران بر خاتم پيامبران، رهبر امت اسلامى و اشرف انبياء
محمد رسولالله(ص) كه ما را از ظلمت و تاریکیهای نفس بيرون آورد و سعادت هدايت را
ارزانیمان داشت و درود بر تمامى پيشوايان صالح كه حق ولايت بر ما دارند.
در تمام لحظات زندگى بايد اين كلام را زمزمه كرد كه «انا لله
و انا اليه راجعون» و اين خدا سويى تمام هستى
خويش را با جانودل فهميد. چه بسيار خيل انسانها كه در اين وادى گام نهادند و رفتند
لحظاتى چند در آغوش تنعمات دنيا غوطه خوردند و يا بر نفس فائق آمده و بايستى ژرف راه
را يافته و بدان دلسپردهاند و با دست و پاى خويش، به اين لجن آلودند و دربند و مست
به ديار بيدارى گام نهادند .
برادران عزيز در اين دنيا بسى تفكر كنيد، به اعماق راه جوييد
تا طريق هدايت و سعادت را يافته و در آغوش عشق و رحمات الهى سيراب شويد. با بزرگان،
پیشوايان، عارفان انس گيريد تا گرههای ناگشودنى را گشوده يافته و غذاى خام را جویده،
به كام آريد، خود را به تهذيب نفس تمرين دهيد و در كسب علم كوشا باشيد تا با اين دو
بال به پرواز در ملكوت بپردازيد و ابدان خويش را با مادر خود، زمين وانهيد.
میخواهم از خود بگويم و در اينجا نيز به خود بپردازم، اما انگار
چارهای نيست، نمیدانم چه بگويم خدايا ترسم از اين است كه اين كلام نيز با نفسانياتم
درآمیزد و اين وصيت به يادگار مانده هم آلوده گردد، گاهى كه گذرى بر عمر خويش میافکنم
از هر نقطهاش هزاران چرا برمیخیزد نمیدانم چگونه بر سیاهیها پردهپوشم يا ستارالعیوب
و يا علام الغيوب .
با ريختن خونم بر اين خاك از تمامى گناهانم درگذر. من زبانم کوتاهتر
از آن است كه نام شهيد را ببرم اما يك دعا دارم
كه خداوندا مرگم را شهادت درراه خودت قرار بده، آن شهادتى كه خود به اوليائت وعده دادى
و نه غير آن.
خدايا! در لحظه وداع دنيا آنچنان پیراستهام گردان تا با خيالى
فارغ و دلى عاشق بهسوی تو آيم « اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیاىَ مَحْیا مُحَمَّدٍ وَ
آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتى مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ» .
محصلين، نوجوانان؛ در حيات خويش بسيارى از لحظات را با شما و
خيال شما سر كردم، اميد بسيار بر شما میرود، شما گلهای پرطراوت اجتماعيد كه با هزاران
لجن اين دنيا نیالودهاید و باروحی تازه و نو و بر سر حق با دل فطرت جو صیحه میزنید
و با آغوش باز میپذیرید. ياران عزيز بدان اميد كه از ظلمهایی كه رواداشتم درگذريد
و با قلبى باز و خالص برايم دعا كنيد.
مادر عزيز، چهره پرمهرت را از دور میبوسم آنقدر بر من زحمت
كشيدى كه هرگاه تو را میدیدم شرمسار بودم و خودم را گنهکار احساس میکردم، مادر تو
با قلبى مملو از ايمان در گهواره خانه مرا پروریدی، تو كانون محبت بودى و معلم زندگى،
بعد از خداحافظى از تو خصوصاً مادر گراميم حلالى میطلبم .
پدر عزيز، با عرض تشكر از زحمات و رنجهايت، بيش از هر چيز از
تربيتى كه به من دادى، قدردانى كرده ومن لياقت
اين را ندارم كه بيش از اين كلامى بگويم، شما خانواده را با قرآن و دعا نماز شبها
نور بخشيديد شايد ما نيز سودى جوييم و در پايان درود و سلام بيكران بر محور عالم اسلام،
بر روح امت، بر صاحبخانه جماران، خمينى اين كلمه زيباى دوران
اللهم اجعل عواقب امورنا خيرا سيد جعفر حجازى