يکشنبه, ۰۶ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۱۳:۵۸
نوید شاهد _ جلیل سوری رزمنده پیشکسوت و جانباز دفاع مقدس در تویسرکان است که به گفته خودش، ۹۹ درصد ساعات جنگ را در جبهه بود؛ چهار بار مجروح شد و در نهایت نیز پای خود را در جبهه جا گذاشت


به گزارش نوید شاهد همدان و به نقل از خبرگزاری فارس، دفاع همچنان باقیست چون کربلا تا دنیا باقیست. حتی اگر شب و روز از دفاع مقدس و اقدام جانانه ملت ایران سخن به میان آید، قلم از نشر عظمت آن وامی‌ماند، دفاع مقدس گنج عظیمی در دریای عمیقی است که غواصی در آن بسیار سخت است.

دفاع هشت ساله ملت حسینی ایران تمام معادلات مادی دنیای پر از جهل استکبار را در هم ریخت و این شدنی نبود مگر با توکل به خداوند، توسل به اهل بیت(ع) و تبعیت مردمان مقاوم سرزمین سرداران سرافراز چون حاج قاسم سلیمانی، همدانی، صیاد شیرازی، همت، عینعلی، ملکی.

شما را دعوت می‌کنیم به تفسیر کوتاه اما در خور دفاع مقدس از نگاه «جلیل سوری»، جانباز و رزمنده تویسرکان که چهار بار در جنگ مجروح شد و ۲۰ ماه در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل حضور موثر و قابل تامل داشت.

چطور شد در جبهه‌ حضور پیدا کردید؟

سال ۵۸ در منطقه جنوب در بندرعباس ماه ششم از دوره سربازی را می‌گذراندم که دشمن تحرکاتی چون پرواز هواپیماها برای شناسایی و نقشه‌برداری خلیج فارس با هدف آتش کشیدن منطقه و به دست گرفتن تنگه خلیج فارس و عدم برداشت نفت و فرآوردهای نفتی از سوی ما را آغاز کرد. در این زمان من در پدافندهوایی نیروی هوایی مسئوول توپ 23 و اورلیکن بودم؛ بنابراین نیروی دریایی از نیروی هوایی درخواست کرد اکیپی از پدافند هوایی نیروی هوایی بندرعباس برای حفاظت از دریاها عمل کند.

یکی از افتخارات بنده انجام خدمت سربازی در نظام مقدس جمهوری اسلامی است در حین خدمت سربازی خیلی از دوستان اصرار بر ماندم در نیروی هوایی داشتند؛ اما خودم علاقه‌مند به خدمت در سپاه بودم.

پس از پایان دوره سربازی، در سپاه ناحیه تویسرکان که تازه تاسیس شده بود ثبت نام و پذیرش شدم و فردای همان روز یعنی تیرماه سال ۵۸ در گردان ابوذر همدان به فرماندهی سردار شهید حسین همدانی که مسوول آموزش و اعزام به جبهه‌های غرب کشور بود، آموزش دیدیم.

بعد از آموزش یک ماهه اولین نیروهای که وارد منطقه سرپل ذهاب و جبهه میانی تحت فرماندهی سردار همدانی شد گردان ابوذر همدان بود. در روزهای اول زمانی که دشمن شهرها را تسخیر کرده بود ما قصد پدافند داشتیم. معمولا دشمن در مناطق سوق‌الجیشی با هدف تسلط به همه نقاط ورود می‌کرد، اگر ما در دفاع مقدس با قدرت با دشمنی که با زور وارد شده بود عمل نمی‌کردیم مطمئنا جنگ سال‌های درازی طول می‌کشید. از روز اول ما مدافع بودیم و از حدود هفت بلندی‌ و ارتفاع چون بازی‌دراز و قراویز شهر سرپل ذهاب، گیلان غرب و قصرشیرین را حمایت می‌کردیم.

بنده رزمنده جبهه‌های میانی همان غرب کشور بودم در ارتفاعات هزار و صد و پنجاه و هزار و صد در قله‌های بلند بازی‌دراز به فرماندهی شهید ابراهیم هادی حضور داشتم. عملیات بازی‌دراز یک فروردین ماه سال ۶۰ آغاز شد و دشمن از آنجا ضربه خورد پس از این شکست، به جبهه میانی و بازی‌دراز با یک تیپ که شامل ۲ هزار نفر نیرو و سلاح‌های پیشرفته می‌شد در مقابله با نیروهای ما که تعدادشان هم به ۵۰ نفر نمی‌رسید، حمله کرد.

حتما اوضاع بسیار سخت بود، کمی جزئی‌تر از آن موقعیت می‌گویید؟

بله؛ بچه‌های ما با سلاح‌های ابتدایی ۲۴ ساعت ایستادگی کردند؛ اما پس از تک دشمن سنگرهای ما تسخیر و تعدادی از رزمندگان مظلومانه شهید شدند که علیرضا نجفی اهل تویسرکان هم جزء این شهدا بود، هنوز صدای شکستن استخوان سر و پاهای تعدادی از بچه‌ها زیر تانک‌های دشمن که بیشترشان ملایری بودند، در گوشم هست. این اتفاق در حوالی تنگه‌ای در غرب کشور که ما به آن تنگه احد می‌گویم، رخ داد‌.

۲۴ ساعت از این موضوع نگذشته بود، بچه‌های ما به یکباره بدون هیچ سنگری و با امکانات بسیار سطح پایین ساعت ۷ صبح در قله‌ معروف به قله «تخم مرغی» مستقر بودیم و دشمن در دشت ذهاب «سرپل ذهاب» با توپ و تانک‌ زیادی در وضعیتی آشفته به سمت ما می‌آمد، همان لحظه با دوستم لطف‌الله بیات که آن زمان فرمانده سپاه بود، گفتم: «حاجی! چکار کنیم؟» گفت: «خشاب تفنگ را پر از  فشنگ کنید». شرایط جنگی به نفع ما نبود و هر لحظه احتمال اصابت تیر به ما بود که ناگهان تیر به پیشانی محمود حیاتی خورد، سرش را بلند کردم محمود با خواندن اشهد به شهادت رسید.

برای حفاظت از ارزش‌ها به فرماندهی شهید همدانی، مسوول محور شهید مهدی فریدی، شهیدان تقی بهمنی، برادران حاج بابایی که از الوند ظهور کرده بودند و در خلق دفاع مقدس به زیبای خوش درخشیدند به لقاءالله پیوستند.

عملیات بازی‌دراز ادامه پیدا کرد؟ وضعیت نظامی ما در آن زمان توصیف کنید.

عملیات بازی دراز ۲ نتیجه حائز اهمیتی به دنبال داشت نیروهای از سپاه نبی اکرم(ص) و بومی‌های آن منطقه و از ارتش به ما اضافه شد مجموعا تعداد نیروها به حدود ۲۰۰ نفر رسیده بود، ساعت ۷ صبح بود که به یکباره از تپه تخم مرغی صدای «الله اکبر» توسط یکی از رزمندگان شنیده شد، همین زمان ناگهان با طنین این فریاد دشمن با همه ادوات جنگی‌اش پا به فرار گذاشت.

البته شب قبل از این اتفاق شهید بیاتی، لطف‌الله بیات، فرمانده عملیات سپاه ملایر سردار بحرینی و من با هم بودیم که متوجه صدای تیر از دامنه‌های این قله شدیم با اینکه دید نداشتیم نارنجک را آهسته به طرف صدا پرتاب کردم صبح پس از بررسی فرد کشته شده با نارنجک یکی از نیروهای بسیار قوی کماندو در عراق بود که با هدف گرفتن قله کمین کرده بود.

عملیات بازی‌دراز ۲ استمرار عملیات بازی‌دراز ۱ بود دشمن در این عملیات تنها با فریاد «الله اکبر» وحشت کرد و جز خفت و خواری از خودش چیزی بجا نگذاشت حتی من یادم است دشمن با هدف استقرار و پیشرفت ماشین‌های مهندسی خود را برای زدن خاکریز و سنگر در سرپل ذهاب آورده بود. به طور حتم عجین بودن وجود رزمندگان به نام و یاد «الله»، گلواژه «الله اکبر» به اراده خداوند به برنده‌ترین سلاح برای پیروزی حق بر باطل می‌شود.

تقریبا بعد از دو تا سه ماه بعد عملیات عطش ۱۱ شهریور دو الی سه روز بعد از شهادت شهیدان رجایی و باهنر سال ۶۰ در گرمای خیلی سخت انجام شد، پادگان ابوذر به عنوان یک منطقه استراتژیک برای دشمن مهم بود، ارتفاعاتی که مشرف بر شهرهای سرپل ذهاب، قصرشیرین، گیلان غرب و پادگان ابوذر که در آنجا مرکزیت دارد.

نگاه دشمن به رزمندگان ما در دفاع مقدس چطور بود؟  

جبهه میانی دامنه زیر بازی‌دراز، دامنه قراویز و دشت ذهاب و روستاهای بابا اسکندر، جگر محمدعلی و... به فرماندهی محمود شهبازی بود، شهید شهبازی جوان ۲۲ ساله مجرد بچه اصفهان فرمانده سپاه همدان شده بود، استاد نهج البلاغه بود، صبح‌ها بعد از نماز صبح تمام محوطه سپاه را آب و جارو می‌کرد، دشمن برای سر شهید شهبازی در آن زمان جایزه میلیونی گذاشته بود.

معتقدم افرادی چون شهید شهبازی، سردار همدانی و.. به دفاع مقدس ارزش می‌دهند، باید از شهدا یاد کنیم آن هم در همه زمان‌ها؛ در غیر این صورت در حق آن‌ها جفا کردیم.

همه کارهای شهدا ارزشمند و یک جورایی پیچیده است، شهید همدانی فردی بود که از روز اول پا به سپاه گذاشت ابتدا راننده اتوبوس تعاونی بود به این دلیل شد راننده که بتواند پیام‌ها و نامه‌های حضرت امام(ره) را به نسل امروز انتقال دهد، زمانی که امام(ره) قبل از انقلاب پیام می‌دادند هر کسی جرات  پخش پیام ایشان را نداشت، اما شهید همدانی این راه انتخاب می‌کند، همین طور هم شد که شهید همدانی فرمانده محور مقاومت و جانشین سردار سلیمانی در غرب آسیا شد.

نتیجه عملیات عطش ۱۱ شهریور به لطف خدا بسیار ارزنده بود؛ اما پیکر ۵۸ شهید در مدت ۱۱ ماه در ارتفاعات قراویز به دلیل تسلط دشمن به واسطه حمایت کشورهای پیشرفته در تامین سلاح‌های نظامی به عراق ماندند. اما فرزندان ایران زمین با همه سختی‌ها با توسل و تبعیت از ولایت بر دشمنان چیره شدند.

عملیات‌ها در دل عملیات‌ها صورت می‌‌گرفت؛ اگر قرار بود عملیاتی سرنوشت‌ساز در جنوب انجام دهیم باید چهار و یا پنج عملیات در جاهای دیگر انجام می‌شد؛ البته بیشتر این عملیات‌ها به عنوان عملیات فریب انجام می‌شد.

در مورد جایگاه تیپ انصارالحسین(ع) همدان در جنگ هم بگویید.

ماحصل عملیات ۱۱ شهریور در غرب کشور در بلندی‌های قراویز این بود که به لطف خدای بزرگ آوازه دلاورمردی رزمندگان همدان در بین دیگر لشکرهای کشور به عنوان یک نیروی عمل‌کننده و خط‌شکن پیچید.

بچه‌ها همدان ابتدا در قالب گردان‌های کوهستانی وارد عرصه دفاع مقدس در کردستان شدند بعد از آن در آذر ماه سال ۶۱ فرماندهان غرب کشور و فرماندهان استان همدان تیپ انصار الحسین(ع) را تشکیل دادند، شالوده این تیپ در پادگان «الله اکبر» ارتش جمهوری اسلامی در اسلام آباد شکل گرفت سپس یکی پس از دیگری گردان‌ها حضرت علی اکبر(ع)، حضرت علی‌اصغر(ع)، حضرت مسلم(ع)، حضرت قاسم بن الحسن(ع) تویسرکان به فرماندهی شهید حاج محسن عینعلی تشکیل شد. در «کتاب آب هرگز نمی‌میرد» به این موضوع اشاره شده است، تیپ ۳۲ انصارالحسین(ع) به نام استان همدان و بچه‌های الوند نامگذاری شد.

اولین عملیاتی که در قالب تیپ و گردان شکل گرفت، عملیات والفجر ۲ مردادماه سال ۶۲ بر بلندی‌های حاج عمران با رمز مقدس یاالله، یاالله، یاالله یک محور به فرماندهی شهید صیاد شیرازی و محوری دیگر به فرماندهی شهید حسین همدانی انجام شد.

در کتابم با عنوان «تویسرکان در دفاع مقدس» آورده‌ام بچه‌های رزمنده تویسرکان حداقل در ۲۰ عملیات شرکت کردند و همیشه خط‌شکن بودند، لحظه به لحظه سنگرهای دشمن را به سمت جلو با رشادت، شرف و بزرگی پاکسازی می‌کردند.

سردار شهید عینعلی یک اسطوره گمنام است طبق گفته فرماندهان جنگ هر کجا کار قفل می‌کرد دنبال سردار عینعلی به عنوان گره‌گشا بودند متاسفانه نتوانستیم خوب شهدا را معرفی کنیم، خرمشهر ۶۰ هزار نفری را خدا سوم خرداد ۶۱ آزاد کرد و در غرب آسیا حلب ۶ میلیونی را هم دی ۹۴ با دستان سردار سلیمانی، گنجینه دفاع مقدس ما در سوریه به کار گرفته شده که مقاومت قوی در منطقه شکل گرفت و هنوز هم مقابل استکبار ایستاده است.
 
از نظر شما سخت‌ترین و استراتژیک‌ترین عملیات در دفاع مقدس چه بود؟

عملیات والفجر ۸ هر کس در این عملیات بوده به نظر بنده ۱۶۴ عملیات را درک کرده است، رزمندگان در این عملیات باید آموزش آبی و خاکی، چگونه جنگیدن با دشمن در روبه رو و چگونه جنگیدن در شهر را دیده باشند، جنگیدن در آب اروند را فرا می‌گرفتند، عمق آب اروند برخی جاها ۱۵ متر و عرضش یک هزار متر است، رودی نیست که آرام باشد، جوشان و خروشان است. تفکر این عملیات تمام ارتش‌های جهان را زمینگیر کرده است، این عملیات ۱۰ قرارگاه داشت شهید بابایی، صفاری، محسن رضایی، حسین خرازی، و... فرمانده این عملیات بودند. هر کس در عملیات والفجر ۸ شرکت داشت یک روز جبهه آن مساوی یک سال در جنگ است.

شما پای خود را در دفاع از کشور از دست داده‌اید، درست است؟ در این زمینه برایمان تعریف کنید و اینکه چند بار مجروح شدید؟

من چندین عملیات شرکت کردم، چهار بار مجروح شدم تیر و ترکش هم با خودم دارم دو بار در منطقه غرب دو بار جنوب، شهید زنده حاج فضلی فرمودند «چهل بار مجروح شدم» چهار بار مجروح شدن بنده در مقابل رشادت این شهید زنده چیزی نیست.

اول جنگ مجروح شدم، توان رفتن برای فرد مجروح خیلی محدود می‌شود یک پایم را در منطقه گذاشتم آسایش و همسرم به خاطر مجروحیتم گرفته شده، ۴۰ سال در این عرصه هستم یک شب نبوده که با شهدا نباشم بالای ۷۰۰ یادواره حضور داشتم.

از آن روزی که اره آوردند و پایم را روی تخت بیمارستان بریدند هنوز دردم ساکت نشده است، به خاطر پاکسازی میدان مین در جبهه میانی در سن ۱۹ سالگی مجروح شدم، ۲۰ بار به اتاق عمل رفتم و ۴۰ ساعت بیهوشی برای جراحی‌های غیر از مجروحیت پا در دیگر نقاط بدنم داشتم.

در ۶ عملیات شرکت داشتم و تقریبا ۲۰ ماه در جبهه بودم که بیشتر حضور بعد از مجروحیت بوده است، صادقانه بگویم ۹۹ درصد ساعات جنگ را در جبهه بودم.

تجارب سیاسی، فرهنگی، امدادگری، درمانی و... در جبهه دارم درخواست رفتن به سوریه هم داشتم این کار دل است هیچ کس نمی‌تواند جلوی آن را بگیرد با خودم نگفتم پایم قطع شده، می‌توانم همه کاری انجام دهم حتی بلندترین ارتفاعات کردستان و کوه‌های بلند سبلان و سهند را با پای قطع شده برای کوهنوردی بعد از جنگ رفتم. به خودم می‌گویم نباید فکر کنی که دیگر وظیفه خود را انجام دادی پس باید در خانه بنشینی.

دو بار قبل از قطع شدن پایم مجروح شدم، اولین مجروحیت تیر خوردم دومین مجروحیت ترکش و موج بعد پا قطع شد، در منطقه هم جنوب مجروح شدم هنوز ترکش‌ها را به یادگاری دارم. هر جا عطر بوی شهید بود خواستم خودم را برسانم نه عنوانی، نه پولی، نه حق ماموریتی، فقط برای رضای بوده خداوند خودش شاهد است.

خدا به شما خیر دهد، یادی هم بکنیم از رزمندگان جانباز، به نظر شما آنها با یادگاری جنگ در تن خود چه می‌کنند؟

در اینجا دوست دارم از حمید بیات دوست و همرزمم بگویم؛ زمانی که می‌خواستند ترکش را از مغزش بیرون درآوردند حیاتش رفت دکتر تشخیص داد ترکش باید برگردد سر جایش یعنی داخل سر حمید. این اتفاق یعنی اینکه رزمندگان با باروت و ترکش دفاع مانوس شدند. وقتی ترکش برگشت سر جایش حمید دوباره زنده شد؛ اما اکنون حمید بیات در روز ۱۰ بار شهید می‌شود.

تلخ‌ترین و شیرین ترین لحظات شما در دوران دفاع مقدس چه بود؟

سه زمان بهترین لحظات زندگی‌ام بود؛ پیروزی در پاوه ۲۶ مرداد سال ۵۸ که با دستان پرتوان شهید مصطفی چمران آزاد شد، و روزی که مجروح شدم. گرمای ۵۰ درجه ظهر ۷ تیر سال ۶۱ در منطقه سرپل ذهاب تنهای تنها بودم پای متلاشی از میدان مین آوردم بیرون و خودم را به جاده آسفالته قصرشیرین ـ سرپل ذهاب رساندم و تا یک ساعت که گویی گوسفند ذبح شده از من خون جاری شده بود. فتح خرمشهر در روز سوم خرداد سال ۶۱ سومین خاطره شیرینم بود.

سخت‌ترین روز برایم پذیرش قطعنامه بود، درست است سخت بود اما باید به دلایل مختلفی آن را می‌پذیرفتیم، از همه مهمتر امر امام بود و باید انجام می‌شد، چون ایشان اشراف کاملی بر وقایع داشتند و تصمیم درستی می‌گرفتند.

بعد از قطعنامه یکبار دیگر دشمن به مانند روزهای اول که با ۱۲ لشکر، سه سپاه و ۹۵ تیم وارد کشور ما شد و ۱۲۰۰ از طول جغرافیای کشور ما را درنوردید و ۱۵ هزار کیلومتر مربع از خاک ما را تجاوز کرد، فاو و جزایر مجنون را گرفت و بار دیگر آمد خرمشهر، به دستور امام یک بار دیگر رزمندگان برخاستند به دفاع از کشور، در عملیات بیت المقدس ۷ در جنوب دشمن را بیرون رانند و عملیات مرصاد در غرب کشور برای دفع حمله دشمن و منافقین شکل گرفت.

دشمن از مرز خسروی ۱۵۰ کیلومتر جلو آمده بود مردان مردی علمدار جبهه‌ها شدند و درسی به نیروهای منافقین دادند که بی‌سابقه بود؛ شهیدصیاد شیرازی رزمندگان تیپ انصارالحسین(ع) و قاسم بن‌الحسن(ع) تویسرکان را در فتح تنگه مرصاد به «ملائکه» تشبیه کرده بود. بنده هم در عملیات مرصاد بودم.

امروز می‌بینیم که ماحصل این همه رشادت و خون‌های به زمین ریخته شده دستاوردهای بزرگی برای کشور چه در دوره انقلاب و چه در دفاع مقدس رقم زده که هر کدام برگ زرینی است در تاریخ پرافتخار ایران اسلامی.

اگر بخواهید بسیج در دوران دفاع مقدس و امروز را تشریح کنید، چه تعریفی دارید؟

بسیج نمادی از عزت، شرف، مردانگی، ایثار و شهادت است بچه‌های بسیج چه زمان دفاع مقدس چه امروز بدون چشمداشت وارد صحنه خدمت به مردم و کشور شدند، بسیج یعنی آماده شدن برای در میدان بودن و از خودگذشتگی،

این اسوه‌های تاریخ را می‌توان امروز در حشدالشعبی، لشکر فاطمیون افغانستان، زینبیون پاکستان با فرماندهی سردار حاج قاسم سلیمانی، حسین همدانی و غلامعلی پیچک به عینه دید.

همه ارزش‌ها چه نسل قبل و چه نسل کنونی هیچ فرقی نمی‌کند اما در نسل گذشته آمادگی روحی و اثرات در فرا خور یک جوان آماده بود اگر آن شرایط هم اکنون باشد جوانان امروز همانند رزمندگان دفاع مقدس عمل خواهند کرد لذا این مسئله که دشمن وارد میدان شده با جنگ نرم تلاش دارد به طریقی جوانان ما را بی‌هویت کنند لازم است آگاهانه و راهبردی عمل کنیم چراکه این موضوع یکی از ابزار بسیار قوی دشمن و یک توطئه بسیار خطرناک است. نسل امروز مطمئنا نسلی عاشورایی‌اند، پس ضرورت برای نسل امروز شناخت دشمن و راه آن با  کارگیری ابزارهای لازم است.

فکر می‌کنید در حال حاضر چه خلأیی داریم؟

ورود ما در حوزه فرهنگ جدی نبوده؛ دشمن با سرمایه‌گذاری‌های کلان برای ضربه زدن به ما ورود کرده است؛ نمونه بارز این موضوع هزینه میلیارد دلاری دشمن برای ترور سردار حاج قاسم سلیمانی است چراکه این سردار بزرگ طبق فرامین رهبری یک تفکر است، مطمئن باشید که دشمنان هم به تفکر ما کار دارند پس نباید فریب دشمن را بخوریم.

ما باید برای فرهنگ بهای قابل توجهی دهیم، باید قدردان داشته‌های خود چون وجود مقام عظمای ولایت، امنیت و آسایش و... باشیم چراکه هر کس در خیمه ولایت و مکتب عاشورا قرار گیرد ضرر نخواهد کرد سخنان ولایت فصل‌الخطاب است. متاسفانه برخی از ما به دلیل اینکه غرق در امنیت هستیم از وجود این نعمت بزرگ غافلیم.

ملت ایران عرق وطن پرستی، معنویت، دین‌مداری، شجاعت و... همه را از کربلا به ارث برده و همیشه در هر زمان در عرصه حضور دارد، دفاع مقدس ما نباید تنها به یک هفته خلاصه شود؛ بلکه هر روزمان باید دفاع مقدس باشد چراکه هر روز در جهاد در عرصه‌های مختلف هستیم.

متاسفانه در جنگ‌های جهانی اول و دوم بخش‌های زیادی از خاک کشورمان را از دست دادیم اما در هشت سال دفاع مقدس با وجود حمایت جهانی از صدام، حتی یک وجب از خاک ما به دست دشمن نیفتاد.

اگر با نگاه بصیرت دوست و دشمن را بشناسیم مطمئنا به کشور ما آسیبی نمی‌رسد جوانان امروز اگر از مسائل جزئی دست بکشند و کلی بنگرند کشتی انقلاب رو به جلو در حال حرکت است اگر مشکلاتی هست دشمن به وجود آورده که نباید فریب بخوریم بلکه باید مقاوم‌تر از همیشه در صحنه حضور پیدا کنیم.

امروز که در جهان از حیث ادوات نظامی موفقیم، امنیت و آسایش ما زبانزد است باید قدر بدانیم و با شهدا مانوس باشیم و به مرقد مطهر شهدا به مانند امامزادگان عشق نگاه کنیم.گوش به فرمان رهبر انقلاب که امروز پرچمدار است، باشیم.

 از نظر شما چرا دفاع مقدس جاودانه شده است؟

دفاع مقدس به عناوین مختلفی برای ملت ایران جاودانه و مقدس شد. جنگ به خودی خود تلخ است و به واسطه خونریزی، کشت و کشتار واژه زیبایی نیست؛ آنچه به این جنگ تحمیل شده به ایران قداست داد صداقت، ولایت‌پذیری و خودباوری با مدیریت راهبردی امام راحل، فرماندهی فرماندهان جنگ در ارتش، سپاه و بسیج بود.

فتح قهرمانانه خرمشهر پس از ۵۷۵ روز که در تسخیر دشمنان بود به دست پرتوان رزمندگان اسلام و انقلاب که طبق فرموده امام خمینی(ره) «خرمشهر را خدا آزاد کرد» یکی از مصادیق وحدت، ایمان و رهبری بنیانگذار انقلاب است.

ما از دفاع در جنگ تحمیل شده هشت ساله حتی یک لحظه نادم نیستیم چراکه مجاهدت رزمندگان ما، حرکتی الهی است، بر این باور بوده و هستیم که دفاع مقدس استمرار حکومت انبیا، بعثت رسول الله(ص) و غدیر خم است.

ضمن تشکر از وقتی که در اختیار گذاشتید اگر صحبت پایانی دارید بفرمایید.

انقلاب اسلامی هشت روزه بود که دشمن تبر به دست گرفت که ریشه آن را بزند، دشمن با تمام تجهیزات به روز وارد عرصه شد، مردان مردی در  این کارزار رشادت‌ها آفریدند، نسل امروز داعش از حزب کومله، منافقین و دموکرات است که در کردستان سرها بریدند و رزمندگان را آزار و اذیت می‌کردند، یک شهید تویسرکانی را با تکه‌های حلب روغن تکه تکه کرده بودند شهید دیگری که به دست منافقین شهید شد از بدنش چیزی به عنوان پوست جز جای خنجر و تیزبر پیدا نبود.

هر کجا صدای مظلومی بلند شود، ما مرز نمی‌شناسیم و اگر ولایت امر کند در آن جا حاضر می‌شویم؛
امروز میدان نبرد عوض شده وگرنه دفاع همان دفاع مقدس است، سردار حاج قاسم سلیمانی طبق قولی که داد ریشه مرکز حکومت داعش را چند ماهه برچید؛ البته با به کارگیری نیروهای توانمند، با تقوا و تجارب مجاهدت ملت ایران در هشت سال دفاع. پس دفاع مقدس بدون استثنا استمرار حرکت عاشورایی است.

از زحمات اصحاب رسانه و کسانی که قلم به دست گرفتند و برای این فرهنگ غنی ایثار و شهادت دفاع مقدس تلاش می‌کنند و دغدغه کارهای فرهنگی را دارند تشکر می‌کنم امیدواریم همیشه سربلندتر از همیشه باشند. الهی چنان کن سرانجام کار که تو خشنود باشی ما رستگار....

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده