شهید امیدی "مسیح" همدان بود
به گزارش نوید شاهد همدان، سردار سالار آبنوش روز گذشته در آئین گرامیداشت سردار شهید "حاج محسن امیدی" در نهاوند با بیان خاطرهای از این شهید بزرگوار، اظهار داشت: چند سال قبل که برای شرکت در مراسم یادواره شهید عازم شهر بهار بودم در بین راه دخترم به من زنگ زد و از من پرسید کجا میروی؟ و من پاسخ دادم برای شرکت در یادواره شهدا به شهر بهار میروم، سپس پرسیدند «شما حاج محسن امیدی را میشناسی؟» من هم با تعجب پرسیدم چطور؟ که پاسخ داد: دیشب من خواب او و یکی دیگر از شهدا را دیدم که به من گفت به پدرت بگو در این یادوارهها از شهدا بیشتر یاد کنند و حتی گفته که یکی از دوستان و رزمندگان که اهل یکی از شهرهای استان است به اردوگاه غریبه رفته لذا به او بگوئید به اردوگاه خودی بازگردد.
معاون عملیات سازمان بسیج در ادامه به خاطراتی از آخرین عملیاتی
که در آن شهید محسن امیدی به فیض شهادت نائل آمدند پرداخته و افزود: سال 1365 بود که همه نیروهای باقیمانده
از برای عملیات جمع شده بودند و به یک گردان به نام گردان علی اکبر(ع) که
فرماندهی آن به شهید امیدی واگذار شده بود، تبدیل شدند، در این گردان بنده معاون شهید
امیدی بودم که یکی از پیچیدهترین عملیاتهای آبی جنوب به منظور نفوذ در دل دشمن برای
از بین بردن استعدادهای نظامی در گردان علی اکبر(ع) در حال انجام بود و قرار بود که
ما با طراحی دقیق در سکوت محض و کاملا سری تک آبی به دشمن بزنیم، به گونهای که حتی
صدای آب هم به گوش دشمن نرسد، پس از طراحی عملیات و جاگیری نیروها در مواضعشان ما به
همراه حاج محسن به سمت دزفول حرکت کردیم که ایشان گفتند که من به اهواز میروم تا سری
به خانوادهام بزنم، آن موقع بود که ما متوجه شدیم ایشان منزلشان در اهواز بوده ولی
کسی خبردار نشده بود، پس از مدتی از اهواز برگشتند و یک نوزاد چند ماهه هم با خود همراه
داشتند، با او مشغول صحبت بودیم که شهید امیدی گفت «این بچه با نگاهی که به من دارد
میگوید که دیدار ما به قیامت و این آخرین دیدار من با اوست».
وی به آخرین ساعات نزدیک شدن به شهادت سردار امیدی اشاره و
عنوان کرد: پس از بازگشت به خط مقدم عملیات آغاز شده بود و نیروها به اهداف مورد نظر
خود رسیده بودند و با توجه به اینکه شب بود نیروهای ما با نیروهای عراقی قاطی شده بودند
و نمیتوانستند گلوله شلیک کنند، فقط هنگامی که منور زده میشد ما میتوانستیم نیروهای
خود را از عراقیها تشخیص دهیم، پس از تثبیت مواضع دشمن فردای آن روز یگان های جدید
را وارد منطقه می کردند و ما هم چون تجهیزاتمان تمام شده بود در حال عقبنشینی بودیم
که پس از برگشت نیروها فقط من مانده بودم و شهید امیدی که در این لحظه بود که یکی از
تانکهای عراقی تیر مستقیمی به سمت ما شلیک کرد که بر اثر آن من به یک گوشه افتادم
و شهید امیدی هم به گوشه دیگر اما تا آن لحظه هنوز به شهادت نرسیده بود.
آبنوش ادامه داد: پس از مدتی درگیری سرانجام یکی دیگر از تانکهای
عراقی شلیک کرد که ترکش توپ به گلوی حاج محسن اصابت کرده و او به شهادت رسید.
وی تاکید کرد: همانگونه که از سردار بروجردی به عنوان "مسیح
کردستان" یاد می شود، من هم اعتقاد دارم سردار شهید حاج محسن امیدی "مسیح
همدان" است و هر موقع که جایی کم می آورم از روح او کمک میگیرم.
این مقام مسئول کربلایی شدن را از ویژگیهایی بارز شهدا ذکر کرد و گفت: یکی از شرایط کربلایی شدن این است که کربلا را درک کنیم؛ سال ها طول کشید که من توانستم این مساله را درک نمایم اما شهدا آن را با عمق جان دریافته بودند و به همین خاطر بود که واقعا کربلایی شدند.
در پایان این مراسم از کتاب "هما" خاطرات هما شالباف زاده همسر شهید "محسن امیدی" رونمایی شد.