شهیدی که همچون مولایش به دیدار حق رفت
به گزارش نوید شاهد همدان، شهید "اسماعیل حسنی" در سال ۱۳۰۵ در روستای جورقان و در یک خانواده مذهبی به دنیا آمد. در ۱۰ سالگی مادر خود را از دست داد و تا ۱۹ سالگی با نامادری در کنار پدر خود در یک منزل ساده زندگی میکرد و از همان دوران کودکی با سختیهای زندگی دست و پنجه نرم میکرد.
در سال ۱۳۲۳
با یکی از دختران روستایی ازدواج و پس ازچند سال برای زیارت
به عراق رفت به طوری که تا سال ۱۳۴۹
بارها به این کشور سفر کرده بود و از مجاورین بارگاه ملکوتی
سالارشهیدان حسین ابن علی(ع) بود و در شهر کربلا در کارخانه پنبه کار میکرد.
بارها به علت سفر به عنوان قاچاقی دستگیر و روانه بازداشتگاه
شده بود. با توجه به علاقه شدید به امام حسین(ع) در هر سفری که ایشان به کربلا داشتند
با پای پیاده و برهنه این راه را طی میکرد به همین دلیل لقب "کربلائی پابرهنه"
به خود گرفته بود.
در سالهایی که در کشور عراق حضور داشت به شهرهای سامرا، کاظمین
و نجف برای زیارت مشرف میشدند که در این سفر بارها در بارگاه امام اول شیعیان علی(ع)
نماز جماعت را پشت سر امام راحل به جماعت اقامه میکرد، چون در آن سالها امام راحل
به عنوان تبعیدی ازطرف رژیم شاه به عراق سفرکرده بود حتی در نجف چندین بار در منزل
حضرت امام(ره)، ایشان را ملاقات کرده بود.
آشنایی شهید بزرگوار با رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی(ره)
در زمان تبعید ایشان به عراق شروع شد. پس از به قدرت رسیدن صدام در عراق به ایران بازگشت
و در شهرهای مختلف مشغول به کار در خبازی شد؛ بعد از پیروزی انقلاب اسلامی برای پیگیری
مسائل انقلاب چندین بارعازم قم شد.
پس از ۱۶
دی ماه سال ۱۳۵۶
با شروع اولین حرکت انقلاب اسلامی در تمامی تظاهراتها و تجمعات
شرکت میکرد. شهید حسنی در ماههای محرم و صفر هم در عراق و هم در داخل کشور با پای
برهنه در تمام مراسمات حسینی شرکت میکرد.
وی خدمتگزار و صادق مردم بود و از هر طریقی به مردم کمک میکرد
حتی در میان اهل سنت نیز احترام خاصی برای ایشان قائل بودند، در روستای محل تولد نیز
به افراد کم درآمد و تهی دست کمک مالی میکرد و به اقوام و فرزندان خود توصیه میکرد
به یکدیگر کمک کنند.
این شهید بزرگوار به تمام ارکان دین عمل میکرد، خمس و زکات
خانوادهاش را میداد و دیگران را تشویق به این کار میکرد و در خصوص سهم امام توضیحات
کامل به افراد میداد. حتی به اقوام دور در وصیتنامه خود نیز بر دادن خمس تاکید کرده
است و امربه معروف میکرد.
پس از شروع جنگ تحمیلی، داوطلبانه در جبهههای حق علیه باطل
شرکت کرده و از هیچ تلاشی دریغ نمیکرد هر موقع صحبتی میکرد این کلام امام را به زبان
میآورد «کار برای خدا شکست ندارد».
پس از حضور در جبههها از هر طریق ممکن به رزمندگان خدمت میکرد،
سالها در واحدهای اطلاعات و عملیات و گردان پیاده به رزمندگان خدمت میکرد، در تابستان
برای آنها آب یخ و شربت درست میکرد و در زمستان غذای گرم محیا میکرد تا رزمندگانی
که از گشت شناسایی برمیگردند خستگی رفع کرده و خدمتی به آنها کرده باشد.
در عملیاتهای مختلفی شرکت میکرد، به رزمندگان دفاع مقدس عشق
میورزید و به اطرافیان خود میگفت: این عزیزان همه زندگی و جوانی خود را در دفاع از
اسلام گذاشتهاند.
شهید حسنی دارای مکارم اخلاق، بسیار خوشرو و زبانزد عموم بود
و به همین دلیل لقب "بابا حسنی" به او داده بودند.
سرانجام پس از حضور سالیانی در دفاع مقدس در بیستم
شهریورماه 1365 در جزیره مجنون و در دهه اول ماه محرم همانند سالار شهیدان به وسیله
دشمن دون(توپ مستقیم دشمن) در سن ۶۰
سالگی بدنش تکه تکه، سر و دستانش از پیکر جدا و به دیار دوست
شتافت و به آرزوی دیرینه خود رسید و پس از یک هفته با حضور انبوه مردم حزب الله در
شهرجورقان در گلزار شهدا به خاک سپرده شد و بنا به وصیتی در کفنی که ۳۵ سال
قبل از شهادت از کربلا تهیه کرده بود به وسیله فرزندش تدفین شد.
این شهید بزرگوار در بند دیگر از وصیتنامه خود اشاره کرده بود که پیشانیبند «یا حسین (ع)» را در داخل کفن به روی جنازهاش ببندند که به علت نبود سر و دست پیشانیبند به وسیله فرزندش به گلوی مبارکش بسته شد با توجه به خادم الحسین بودن این شهید و همسرش هر دو در دهه اول محرم ۱۳۶۵ و ۱۳۸۰ به دیار حق شتافتند.