شهادت را با چشم باز و آزادانه انتخاب کردم
به گزارش نوید شاهد همدان، شهید رضا احمدوند دوم مهرماه سال 1343 در روستای زرامین سفلی از توابع شهرستان نهاوند دیده به جهان گشود. پدرش سبزعلی و مادرش سروربانو نام داشت.در دوران انقلاب از جوانان فعال روستا و پیرو خط امام(ره) بود، دوران تحصیل خود را با موفقیت طی کرد و به دانشگاه رفت و دانشجوی دوره کاردانی در رشته تربیت معلم شد. سال 1362 ازدواج کرد و حاصل این ازدواج یک پسر به نام محمد شد.سال 1363 از سوی بسیج در جبهه حضور یافت و در عملیات والفجر 8 در سوم اسفندماه 1364 در محور فاو، ام القصر به درجه رفیع شهادت نائل آمد. پیکر مطهر این شهید بزرگوار ده سال بعد از شهادت در سال 1374 به وطن بازگشت و در جوار آلالههای پاک زرامین سفلی به خاک سپرده شد. یادش گرامی و راهش پررهرو باد.
در وصیتنامه شهید آمده است:
وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا
ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ
به نام الله پاسدار خون شهدا و یاریگر سپاه اسلام
وصیتنامه بنده حقیر را شروع میکنم:
الهی معبودا شرمندهام به درگاهت و گنهکارم و درمانده و
حیران و سرگردان.
خدایا با یکبار گناه به درگاهت آمدهام و خجل میکشم که با
شما راز و نیاز میکنم و طلب مغفرت میخواهم، ولی خدایا تو رحیمی و کریمی بک یا
الله العفو... العفو.
خدایا تنها چیزی که باعث میشود و میشد که مکرراً به جبهه
بیایم اینکه واقعاً در جبهه تو را میبینم و آن همه معجزه، پس من برای رضای تو پای
به این مکان مقدس نهادهام قبول نما یا الله، و نصیبم کن شهادت چون دیگر خجل میکشم
که دوباره برگردم زیرا شهادت دعوتی است به سوی نسلهای حضرت آدم و امیدوارم که در
این راه چنان عشقی به من عطا کنی که برای شهادت آنقدر استقبال کنم که برای آب میکنم
آن هم هنگامی که سخت تشنهام.
حالا چند سخنی با امت حزبالله و شهید پرور: بدانید که من
با چشم باز و آزادانه این راه را انتخاب کردهام و آن را تا شهادت می پیمایم و این
راهی است که در آن نه مقامی و نه ریایی و نه تظاهری و اگر یکی از آنها در آن باشد
بدان که زمین میخوری و فقط و فقط باید برای رضای الله باشد و بس و آخرین راه هم
شهادت است که امیدوارم به آن برسم.
حرم خلوت اباعبدالله(ع) منتظر شما است
و بدانید من در این راه پرپیچ و خم امام عزیز را شناختم و واقعاً
او رهبری است اعظم و هرکس با او مخالفت کند بدانید که ریشه اش برافتاده خواهد شد
پس مطیع اوامرش باشید که سعادت شما در این است و او را همیشه دعا کنید و به فکر
جنگ باشید زیرا به گفته امام عزیز مسئله اصلی جنگ است، پس جبههها را همیشه پرکنید
و الان از جای برخیزید و سلاحم را به دست بگیرید و راهم را ادامه دهید و بدانید که
با گریه کردن نمی شود مسلمان شد و هرکس که توانایی دارد و برای شهدا ناراحت است،
اسلحه بردارد و این جنگ را تمام کند و بدانید امت حزب الله که فتح کربلا نزدیک است
و حرم خلوت اباعبدالله الحسین(ع) منتظر شما است و بدانید که اباعبدالله الحسین(ع)
منتظر شما است، پس تا دیر نشده به جبهههای حق علیه باطل بروید و بیشتر به دنبال
معنویات بروید چون مادیات درد هیچکس را دوا نمیکند.
وحالا چند سخن با پدر و مادر گرامیم که امیدوارم که شما پدر
و مادر عزیز مرا ببخشید زیرا خیلی زحمت و رنج برای من کشیدید و مرا حلال کنید و امیدوارم
مادر در عزای من هیچ احساس ناراحتی نکنی و سجده شکر به جای آری که خداوند این چنین
فرزندی به شما داده که در راه خدا شهید شده و امیدوارم که حجابتان را در تشییع
جنازه من حفظ کنید.
وچند سخن با همسرم که شما حق بزرگی بر گردن من دارید که
امیدوارم به درگاه خداوند که مرا حلال کنی، شما همسر خوبی برای من بودی که
امیدوارم در آخرت هم با هم باشیم و این امتحانی از سوی خداوند است که امیدوارم
تحمل کنی و از همگی خواهران حزب الله میخواهم که حجاب خود را رعایت کنند، پس
خواهر حجاب اسلامیت را حفظ کن که فردا در روز قیامت بتوانی جوابگوی حضرت فاطمه(س)
شوی.
مخالف کار قاچاقچیان و عوامل ضدانقلاب باشید
و حالا چند سخن با برادران انجمن اسلامی: برادران انجمن اسلامی که واقعاً سالکان کوی حقیقت هستید، امیدوارم فعالیتهایتان را چند برابر کنید و پایگاه مقاومت را نگهبانی خوب بچرخانید و امیدوارم که مردم حزب الله بیشتر ثبت نام کنند و همیشه به نگهبانی بروند و از کارهای عوامل ضدانقلاب اعم از منافقان و قاچاقچیان و غیره جلوگیری کنند.
و امیدوارم که مردم در دعای کمیل و توسل که انجمن اسلامی
تشکیل میدهد شرکت کنند و بدانید که هرکس جلوی انجمن اسلامی بایستد، جلو اسلام صف
کشیده و با اسلام مخالفت کرده است. و در آخر از همه امت حزب الله و برادران و
خواهرانی که مرا می شناسند، التماس دعا دارم و از آنها التماس دعا دارم و از همه
دوستان و فامیل ها عاجزانه می خواهم که مرا حلال کنند و امید دارم که دعا کنید که
خداوند تبارک و تعالی مقام شهید شدن را به من بدهد و مرا جزء شهدا قرار دهد
انشاله.
25خردادماه سال 1362 منطقه قصر شیرین
گر مرد رهی میان خون باید رفت وز پای فتاده سرنگون باید رفت
تو پای در ره نه و هیچ مپرس خود راه بگوید تا که چون باید رفت
هر دلی حب خدا دارد ندارد حب دنیا باز سلطان کی نظر برلاشه مردار دارد
قبرم را در کنار قبر خیرالله رضایی قرار دهید.