ترسیم هنرمندانه شهادت پدر، بر بوم نقاشی
به گزارش نوید شاهد همدان؛ سعید دوروزی دومین فرزند خانواده بود که در دهم آذر ماه سال 1343 مصادف با سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) در محله ضرابی همدان به دنیا آمد. دوران کودکی او همزمان با اوج گیری جریان انقلاب در سال های 42 و43 بود.
پدرش محمد حسین دوروزی به خاطر توجه ویژه ای که به تربیت فرزندانش داشت از همان دوران کودکی آنها را به جلسات قرآن و اخلاق می برد و به این ترتیب سعید با مسائل اسلامی و اخلاقی آشنا شد، به طوری که در دوران ابتدایی و راهنمایی دوستان و همسالانش را ارشاد می کرد.
نوشتن انشاء در مبارزه با حکومت پهلوی
شاهد فعالیت های ضد شاه و ضد حکومتی پدرش بود و از نزدیک با اعتصابات و مبارزات پدر آشنا می شد. به دلیل سؤالات بی شماری که از پدر می پرسید و پاسخ های کوبنده و موجهی که می شنید، توانست در دوره راهنمایی، انشائی علیه فعالیت های مفسدانه حکومت شاهنشاهی بنویسد و به این وسیله تنفر خود از حکومت پهلوی را نشان دهد.
بعد از قرائت انشاء، معلم و مدیر مدرسه سعید و پدرش را به ساواک معرفی کردند و در آنجا با تهدید شدید ساواک مواجه شدند. این موضوع با وساطت و پیگیری های یکی از دبیران مدرسه خاتمه پیدا کرد.
علاوه بر شرکت در بحث های سیاسی به هنر نقاشی، موسیقی، انیمیشن، عکاسی و گرافیک علاقه زیادی داشت. به همین خاطر از نوجوانی در کنار درس به تهیه روزنامه دیواری و عکاسی و نقاشی می پرداخت.
زمزمه انقلاب که در کوچه پس کوچه های شهر همدان شنیده شد، سعید همراه پدر به صف مبارزان شتافت و با سر دادن شعار الله اکبر، خمینی رهبر، نفرت خود را از شاه و علاقه اش را به امام و انقلاب ثابت کرد و به شکل جدی و مستمر مبارزات انقلابی خود را آغاز نمود.
شهادت پدر و عکسی که به نشانه مقاومت کشیده شد
پدرش در هفتم مهر ماه سال 1360 حوالی منزلشان و پس از مدت ها مبارزه با رژیم شاهنشاهی و پس از آن مبارزه با گروهک های ضد انقلاب و منافقین کوردل، مورد سوء قصد قرار گرفت و به دست سرسپردگان استکبار ترور شد و به شهادت رسید.
سعید پس از حضور بر پیکر پدر، از اولین شهید خانواده عکس گرفت و همان شب تابلوی بزرگی از پیکر غرق به خون پدر کشید تا در مراسم تشییع پیکر بر روی دستان مردم شهید پرور همدان قرار گرفته و سندی باشد بر خیانت و جنایت منافقین کوردل.
در روز تشییع پیکر پاک پدر طی سخنرانی کوبنده ای قسم خورد که راه پدر را ادامه دهد و انتقام خون پدرش را از منافقان کوردل بگیرد اما دو روز بعد که در باغ بهشت حضور یافت و متوجه شد که قاتل پدرش را غسل و کفن می کنند به غسالخانه رفت و بدون اینکه خود را معرفی کند در غسل دادن قاتل پدر کمک کرد تا ثابت کند مرید و رهروی راه امیر المومنین علی (ع) است و مبارزه او مبنای شخصی و انتقام جویی نداشته و تماما اعتقادی و عقیدتی است.
شهید محمد حسین دوروزی از مریدان آیت الله مدنی و از حلقه محافظان وی بود که 17 روز پس از شهادت ایشان به شهادت رسید.
حضور هنرمندانه در راه ترویج فرهنگ ایثار و شهادت
با پیروزی انقلاب اسلامی و تأسیس حزب جمهوری اسلامی، سعید در واحد هنری این حزب مشغول خدمت شد و با تهیه پوستر و کاریکاتور فعالیت هنری خود را آغاز کرد و بعدها این همکاری را با مجله امید انقلاب و نشریه پیام انقلاب کاملتر کرد.
زمانی که حمله عراق به ایران آغاز شد؛ به جبهه های حق علیه باطل شتافت و با تهیه عکس و اسلاید به ثبت لحظه های ناب ایثار و شهادت رزمندگان اسلام و صحنه های مختلف کمک رسانی مردم به جبهه ها پرداخت.
نقاشی تصویر امام خمینی، نوشتن شعارهای انقلابی و اسلامی، خبرنگاری و عکاسی در در زمان انقلاب و دفاع مقدس از اهم فعالیت های او بود و در مجله امید انقلاب به عنوان خبرنگار افتخاری مقاله هایی تحت عناوین حفظ ارزش های اسلامی به تحریر و نگارش در می آورد.
همزمان با جنگ، وارد سپاه شد ولی حاضر نشد لباس فرم سپاه را بپوشد و حقوقی به خاطر انجام کارهایش دریافت کند. او از آن می ترسید که با پوشیدن لباس ، دچار فخر و غرور شود و با گرفتن حقوق ، مزد الهی را از دست بدهد.
در آن سالی که پدرش به شهادت رسید ، سعید موفق به گرفتن دیپلم ریاضی فیزیک شد و در دانشگاه تهران نیز در رشته ارتباط تصویری پذیرفته شد. این امر باعث شد تا فعالیت های هنری خود را با مطالعه بیشتر و به شکل حرفه ای تری دنبال کند.
در آغاز تحصیلات دانشگاهی موفق به ساخت کار حجمی بزرگ شد که در نوع و شکل خود بی نظیر بود.این اثر باعث شد تا اساتید دانشگاه توجه ویژه ای به او کنند و متوجه استعداد خاص هنری او شوند، اما این توجهات و ادامه تحصیل در دانشگاه موجب نشد که او از وظیفه خطیر خود در جبهه ها غافل شود.
پیوستن به کاروان عظیم شهدا
وقتی برای چندمین بار در سال 1363 به خرمشهر رفت و مشغول ثبت لحظه های ناب ایثار و شهادت شد؛ مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفت و به آرزوی دیرینه اش یعنی شهادت رسید و به پدر شهیدش پیوست.
حمید دوروزی برادر کوچکتر سعید نیز در 20 شهریور 1365 دو سال بعد از شهادت برادرش، در جزیره مجنون به شهادت رسید و عنوان سومین شهید خانواده را به خود اختصاص داد. پیکر او بعد از سیزده سال در سال 76 به دیارش بازگشت.
یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد