زندگینامه سروان ارتشی شهید ولی اله حمزه لوی

به گزارش نوید شاهد همدان، شهید ولی اله حمزه لوی در نهم مهر ماه سال ۱۳۱۱ در روستای حسین آباد ناظم، از توابع شهرستان ملایر در استان همدان به دنیا آمد. پدرش ذوالفعلی نام داشت. به دلیل از دست دادن مادر در ۵ سالگی و پدر در ۱۰ سالگی و همچنین نبودن مدرسه در روستا، تا ۱۸ سالگی توفیق تحصیل نیافت. از ۱۸ سالگی به صورت متفرقه یا داوطلب آزاد شروع به تحصیل نمود و موفق به اخذ دیپلم در رشته طبیعی (تجربی فعلی) شد.

در ۶ سالگی مادر و در ۱۰ سالگی پدر خود را از دست داد. تا سال ۱۳۳۰ که وارد ارتش شد زندگی را به همراه تنها برادرش (۷ سال بزرگتر از خودش) و تنها خواهرش (۴ سال بزرگتر از خودش) را تجربه کرد و به همین دلایل نتوانست استعداد‌های نهفته خود را شکوفا و به موقع تحصیلات خود را تمام نماید.

اما پس از ورود به ارتش از ادامه تحصیل غافل نشد. در سال ۱۳۳۲ با دختر دایی خود ازدواج کرد که ثمره این ازدواج سه فرزند پسر و سه فرزند دختر می‌باشد که از وی به یادگار مانده است.
با تلاش‌های خستگی ناپذیر در سال ۱۳۴۲ موفق به اتمام تحصیلات و اخذ دیپلم تجربی شد. هیچ گاه از مطالعه، تحقیق و تفحص دست بر نداشت و در طول خدمت، دوره‌های تخصصی مختلفی را طی کرد. از جمله دوره عالی زبان انگلیسی در سال ۱۳۴۵ و همچنین طی دوره ۹ ماهه Micro-Wave در مرکز آموزش نظامی ارتش آمریکا در ایالت نیوجرسی.

چند سال در نیروی زمینی، در رسته زرهی و پس از مراجعت از آمریکا در رسته مخابرات حضور داشت. دوران خدمت در ارتش در شهر‌های اهواز، تهران، قزوین و رشت به صورت کوتاه مدت و اردبیل (حدود ۱۲ سال) و کرمانشاه (۱۱ سال) بود. در اردبیل با توجه به روحیه مذهبی که داشت در دایر کردن جلسات قرائت قرآن در هر شب جمعه با حضور مرحوم حجت الاسلام بیوک خلیل زاده (ملقب به مروجی) تلاش فراوانی داشت که مرحوم مروجی پس از انقلاب نماینده استان آذربایجان شرقی و اردبیل در مجلس خبرگان شد.

احاطه علمی و گستردگی اطلاعات این شهید عزیز تا حدی بود که دوستان و همکاران، او را استاد خطاب می‌کردند. اخلاق و رفتار و حسن سلوک وی همواره زبانزد خاص و عام بود. هنگام آغاز مبارزات مردم در زمان انقلاب همواره در کنار مردم بود. با آغاز جنگ تحمیلی به سوی مرز‌ها شتافت.

در روز ۱۰ خرداد ۱۳۶۰ قرار بود از جبهه به مرخصی بیاید. خودرویی که جایگزین او را به خط مقدم آورده بود و قرار بود او را باز گرداند ساعت ۱۰ صبح به خط رسیده بود، اما شهید حمزه لویی اصرار کرده بود که باید امشب بمانم و فرمانده جدید را توجیه کنم که همان شب در اثر اصابت خمپاره دشمن شهید شد.

روحش شاد و یادش گرامی باد.