وصيتنامه سرباز شهید سید محمد رسول سيف
بسم الله الرحمن الرحيم
وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ
(ای پیامبر!) هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زندهاند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند.
با درود بر منجى عالم بشريت آقا امام زمان و نايب بر حقش حضرت امام امت و با درود به روان پاك شهداى صدر اسلام خصوصا شهداى كربلاى حسينى و با درود به شهداى جنگ تحميلى.
هم اينك چند كلمه اى از وصيت نامه خودم را براى شما امت سرافراز ايران انقلابی و اسلامى ناب محمدى می نویسم تا همچون نقشى بر روى سنگ مزارم نقاشى كنيد. به قول شاعر آب دريا مى رود و ريگهايش باقى مى ماند.
اى دوست، اى آشنا، اى برادر رزمنده، اى غريبه، اگر وصيتنامه من به دستت افتاد به كلبه ما سفر كن و بجاى من گلوى برادرم مهدى را ببوس. گلوى او گلوى من است و بوسه گاه مادر است.
همرهان اى كسانى كه مامور دفن من هستيد اگر كه بدنم همچون گل لاله پرپر بود بگذاريد چون پروانه به گرد شمع و چون بلبلان به گرد گل به عشق طبيعت نغمه سر دهند. اى كسانى كه بر مزارم مى آييد تكه قالب يخى بر روى مزارم بگذاريد كه همه بدانند كه همچون گل يخ زندگى را سپرى داشتم و دستانم را باز بگذاريد تا همه بدانند كه دست خالى از اين دنيا رفتم و موهايم را آشفته نگاه داريد تا بدانند دست محبتى بر سرم كشيده نشد و چشمانم را باز بگذاريد تا براى وداع آخر رخسار پدر و مادر و خواهر و دوستانم و هم سنگرانم را ببينم.
ولى تو برادرم مهدى جان كه تنها اميد زندگى من هستى مى خواهم كه همچون رزمندگان سلاح به دست گرفته و جاى شهداى سنگر عشق را خالى نگذارى چرا كه دوستانم همانند علمدار حسين(ع)، حضرت عباس (ع) دستانشان را فدا كرده اند.
از شما مى خواهم كه راه مرا ادامه دهيد و اگر من شهيد شدم مرا رو به روى كربلا قرار دهيد تا براى آخرين بار سلامى به آقايم حسين بدهم و اين نكته را كه در وصيت نامه ام هست به برادرم مهدى بدهيد كه هميشه بياد من باشد .
برايم سوره حمدى بخوانيد
سيد محمد سيف
12 و 45
دقیقه شب 20 فروردين 1367