زندگینامه شهید انقلابی جمشید شرفخانی
شهید جمشید شرفخانی دهم تیرماه سال ۱۳۴۱ به هنگامه اذان صبح و در خانوادهای مذهبی به عنوان دومین فرزند از خانواده ۱۰ نفره در شهر صالح آباد از توابع استان همدان دیده به جهان گشود.
تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه اعتماد تا کلاس سوم ادامه داد تا اینکه به دلیل مهاجرت از صالحآباد مقطع ابتدایی را در همدان به پایان برد و پس از آن علیرغم میل باطنی و علاقه وافری که به ادامه تحصیل داشت، با هدف کمک به امرار معاش خانواده از تحصیل بازماند و به حرفه قالی بافی روی آورد.
با گذشت مدتی کم از اشتغال در این حرفه، به استاد کار ماهری تبدیل شد و شاگردان زیادی در این زمینه آموزش داد و با کمک برادر کوچکتر که سن و سال زیادی نداشتند، در کسب و کار و امرار معاش پدر را یاری می کردند.
فعالیتهای انقلابی جمشید چند ماه قبل از شهادتش در قالب شرکت مداوم در مسجد و منبر آیتالله آخوند ملاعلی معصومی همدانی و پخش اعلامیههای امام خمینی (ره) شکل گرفت که همین موضوع باعث میشد تا پاسی از شب را در بیرون از منزل گذرانده و دیر وقت به خانه مراجعت کند تا اینکه یک شب سراسیمه وارد منزل میشود و به مادرش می گوید: فردا قرار است پیکر آیت الله آخوند ملاعلی معصومی همدانی تشییع شود و ما باید در تشییع جنازه شرکت کنیم.
به اقتضای آن زمان، تشییع جنازه به صبح روز بعد موکول میگردد و جمشید شرفخانی صبح روز ۴ مرداد ۱۳۵۷ برای شرکت در مراسم تشییع جنازه در حالی که جامه سبزی به تن پوشیده و پارچهای مشکی را به کمر میبندد با روحیه ظلمستیزی و شجاعتی که داشت از امامزاده عبدالله(ع) به سمت میدان امام(ره) در صف اول تشییع قرار گرفته و با در دست داشتن پرچم و سر دادن شعارهای انقلابی و با آتش کشیدن محافل فساد به همراه انقلابیون به سمت باغ بهشت حرکت میکنند.
وی علیرغم ممانعت اطرافیان از ادامه حضور در این تظاهرات، با روحیه استکبار ستیزی که از کودکی با وی همراه بود به مسیرش ادامه میدهد تا اینکه به باغ بهشت میرسند و مقابل درب باغ بهشت نیروهای ساواک مردم را به گلوله میبندند و از آنجایی که جمشید در ردیف اول تشییع پیکر آیتالله آخوند بود، مورد اصابت هفت گلوله از ناحیه کمر قرار میگیرد و به بیمارستان کنونی امام خمینی (ره) (پهلوی سابق) منتقل میشود.
پس از اطلاع، خانواده بر بالینش حاضر میشوند، آقای فیروزفر رئیس وقت بیمارستان که وی نیز اصالتی صالحآبادی داشته اذعان میدارد به دلیل حساسیت محل اصابت گلوله باید بیمار سریعاً به تهران منتقل گردد.
حدود ساعت ۱۷:۳۰ عصر روز چهارم مرداد سال ۱۳۵۷ در حالی که پدر و مادر جمشید در کنارش بودند، سرهنگ کازرونی رئیس ساواک استان همدان به همراه دو تن از ماموران بر سر تخت جمشید رفته و پس از بیرون کردن پدر و مادرش از اتاق، با بی رحمی تمام اقدام به قطع سرم خوراکی و سرم خون جمشید کرده تا جان به جان آفرین تسلیم نماید و اینگونه در حالی که بیشتر از ۱۷ سال سن داشت، در عنفوان جوانی شربت شهادت را سر کشید و به عنوان اولین شهید انقلاب استان همدان در سال 57 شناخته شد.
ساواک که از فعالیتهای جمشید و انقلابیون بیمناک شده بود، اجازه تشییع جنازه آشکار و برگزاری مراسم ختم آن شهید بزرگوار را نمیدهد و حتی پدر مظلومش را وادار میکند پول گلولههای پیکر فرزندش را نیز پرداخت کند.
این شهید والامقام با مظلومیت تمام ساعت ۶ بامداد روز ۵ مرداد سال ۱۳۵۷ در باغ بهشت همدان تشییع و به خاک سپرده میشود. از آن زمان به بعد منزل شهید تحت نظر ساواک قرار گرفته و رفت و آمد به منزل تماماً به کنترل ساواک در میآید، ضمن اینکه محدودیتهای زیادی را نیز برای این خانواده و به ویژه پدر شهید به وجود می آورند؛ تا اینکه با ورود تاریخی معمار کبیر انقلاب اسلامی ایران امام خمینی(ره) در 12 بهمن ۱۳۵۷ از کنترل ساواک خارج میشود.
شهید «جمشید شرفخانی» میان اهالی محله و دوستان و آشنایان به مردمداری، خوشرویی، شجاعت و مبارزه با ظلم و ستیز شهره بود و هیچگاه در دوران عمر کوتاه و با برکت خویش در مقابله با ظلم و استکبار کوتاه نیامد. در عاقبت همین روحیه استکبار ستیزی وی را به مقام والای شهادت نائل گردانید.
روح پر فتوحش شاد و یادش گرامی باد