چهارشنبه, ۲۳ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۰۷:۳۰
درگیری های کربلای 5 که شروع شد با حجم سنگینی از آتش روبرو شدیم. در همان لحظات اولیه تعدادی از همرزمانمان در کنار ما زائر آسمانی شدند. «شهیدان سلطانی، محسن بهرامی، حبیب الله ترکاشوند، محمد ترکاشوند و ...» زمانی که ما به نقطه ی رهایی رسیدیم گردان انسجام خود را از دست داد، زیرا فرمانده گردان و معاونان حاج حسن هم مجروح شده بودند، در نقطه ی رهایی از گردان 300 نفره فقط 50 نفر باقی مانده بود که اگر این تعداد هم انسجام خود را نمی یافت نمی توانستیم به عملیات ادامه دهیم.

شهید احمد رضا احدی به روایت دوستان و همرزمان/قسمت 2

عبدالله مهرجو همرزم شهید:

ما در گردان 151 حضرت مسلم ابن عقیل از لشکر انصارالحسین علیه السلام به فرماندهی حاج حسن تاجوک مراحل آماده سازی را گذراندیم، شهید احمدرضا احدی، جمشید بیات، حیدر کاظمی و مجید اکبری و تعدادی دیگر در گروهان ویژه فعالیت می کردند.

درگیری های کربلای 5 که شروع شد با حجم سنگینی از آتش روبرو شدیم. در همان لحظات اولیه تعدادی از همرزمانمان در کنار ما زائر آسمانی شدند. «شهیدان سلطانی، محسن بهرامی، حبیب الله ترکاشوند، محمد ترکاشوند و ...» زمانی که ما به نقطه ی رهایی رسیدیم گردان انسجام خود را از دست داد، زیرا فرمانده گردان و معاونان حاج حسن هم مجروح شده بودند، در نقطه ی رهایی از گردان 300 نفره فقط 50 نفر باقی مانده بود که اگر این تعداد هم انسجام خود را نمی یافت نمی توانستیم به عملیات ادامه دهیم.

حضور احمدرضا احدی و هدایت کردن گردان این اجازه را داد تا توانستیم عملیات را ادامه دهیم، ما خط را تا پل جاسم به تصرف خود در آوردیم. در همین حین بود که احمدرضا دو نفر از بهترین دوستانش را که رابطه ی عاطفی با هم داشتند از دست داد. دو تن از بزرگ شهدای دانشجوی این مرز و بوم، شهید حیدر کاظمی و شهید جمشید بیات.

شهادت این دو بزرگوار هر چند برای احمدرضا سخت بود، اما تزلزلی در روحیه ی او ایجاد نکرد و بدون کوچک ترین لغزشی تا به آخر عملیات را فرماندهی کرد، ما توانستیم خط را حفظ کنیم و تحویل نیروهای خودی بدهیم.

یک جمله از احمدرضا در خاطرم مانده که همیشه به دوستان متذکر می شد: «جنگ تمام می شود، اما عده ای افسوس خواهند خورد که چرا فقط یکبار از ته دل خداوند را صدا نزدند تا به جرگه ی شهدا بپیوندند».

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده