غواص ها بوی نعنا می دهند/قسمت 12
حسینی گفت ما را که نصف جان کردی اوستا کریم بگو این قلب کی منفجر میشه. و به آسمان غر زد که چرا باید همش اش دل صاحب مرده اش را با پپسی و دوغ آبعلی و شربت ملایر شیره بمالد. از آن شراب ها می خواست. از آن شرابا طهورا که خضر و الیاس و همه دنبالش بودند و هستند.
کریم گفت: نزدیک است و فقط باید آماده باشیم.
به همه گفت امروز باید لب اروند باز حمله به ساحل را تمرین کنیم. به من گفت محسن جان بگو بچه ها سریع لباس بپوشند تا زود برویم بزنیم به آب. وقتمان کم است.
آمادگی بچه ها خوب بود اما باید توی آب اروند. توی روی دلتای خلیج فارس و روبروی فاو هم تمرین میکردیم. بچهها در یک آن با تجهیزات کامل آمدند به خط شدند.
اصلا خسته نشان نمی دادند. کریم رفت ایستاد جلوی بچه ها و از دژ آبراهام حرف زد و موانع ساحل اروند تو خط اول عراق یعنی از دهانه خلیج تا خود بصره.
گفت این دژ ها طرح یک مهندس اسرائیلی به اسم آبراهام است و به همین اسم هم معروف شده. گفت ما تو والفجر ۸ فقط توانستیم از یک گوشه این دژ بزنیم برویم فاو را آزاد کنیم حالا کار ما شاید سخت تر باشد.
و از سرعت آب در جزیره گفت. یعنی برگشتن آب به طرف خلیج که چیزی حدود ۱۲۰ کیلومتر می شد. خیالش راحت بود که بچهها مسیر اروند را از بصره تا فاو میشناسند. فقط تاکید کرد که این چند شب را هم مثل قبل طاقت بیاورند.
یعنی باز ارتباط بی ارتباط. هیچکس حق ندارد حتی برای یک ساعت، یک ساعت که زیاد است حتی برای ۵ دقیقه برگردد عقب. ما تو وضع اضطراری هستیم. آمادهباش کامل و قرنطینه کامل.
آهی کشید و گفت ارتباطتان فقط باید به قول حسینی با اوستا کریم باشد و با اهل بیتش و دست دستور تکان داد و گفت یا علی و ما همه با هم گفتیم فرمانده آزاده آماده ایم آماده.