کساني که در راه خدا جهاد کنند از رستگاران مي باشند و هميشه پيروزي با آنهاست
ان الذين آمنوا و هاجروا و جاهدوا في سبيل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عندالله فاولئک هم الفائزون.
با عرض سلام به خانواده عزيزم اين وصيت من است که براي شما مي نويسم. از تمام خانواده ام مي خواهم که مرا حلال کنيد و مرا ببخشيد و از مردن در راه خدا خوشحال باشيد و مي دانيد طبق آيه فوق الذکر کساني که در راه خدا هجرت کنند و جهاد کنند از رستگاران مي باشند و هميشه پيروزي با آنهاست.
پدر جان بعد از مرگ من مقدار ناچيز حقوق و مالي که مي ماند به زن و بچه هايم تعلق مي گيرد. مادر جان هميشه آرزو داشتم که يک روز مدرسه رفتن مهناز و مجيد را ببينم و همچنين ديپلم گرفتن آنها را. آري مادر جان تنها آرزويم اين بوده که بچه هايم درس بخوانند و ديپلم بگيرند، بلکه آينده اي براي خود درست کنند هميشه آرزويم اين بوده که بچه هايم را با محبت و سربلندي بزرگ کنم و کم بودهاي زندگي شان را فراهم نمايم تا پيش دوستانشان هميشه سربلند و سرافراز باشند.
مادر جان من هيچ وقت نمي خواستم بچه هايم توسري خور بار بيايند و هرکه به آنها مي رسد طوري ديگر به آنها نگاه کند و بگويد يتيم هستند کسي را ندارند. اما پدر جان حالا که من بين شما نيستم پس خواهشي که از شما دارم شما آرزوي مرا برآورده کنيد.
اميدوارم بعد از مرگم بچه هايم محتاج هيچ کس نباشند و هميشه با شادي و سربلندي زندگي کنند و اگر پولي هم از طرف پادگان جمع کردند و براي شما آوردند شما به هيچ وجه قبول نکنيد پدر جان ما که محتاج نيستيم مگه نه.
از خداي متعال مي خواهم که از گناهان من بگذرد و اگر از کسي طلبي يا بدهکاري داشته باشم خودشان سراغتان مي آيند.
با عرض شرمندگي حسين آزادي فر
-------------------
شهید حسین آزادیفر پنجم شهریور ماه سال ۱۳۳۷ در شهرستان اراک به دنیا آمد. پدرش یوسف نام داشت. سال ۱۳۴۴ وارد دبیرستان شد و تحصیلات خود را آغاز کرد و از آنجا که از هوش و استعداد سرشاری برخوردار بود تا پایان دوره متوسطه در رشته علوم انسانی ادامه تحصیل داد و موفق به اخذ مدرک دیپلم شد.
در سالهای انقلاب همراه با دیگر جوانان و نوجوانان در فعالیت های انقلابی شرکت کرد و به اندازه توان خود در پیشبرد اهداف انقلاب کوشید. سال ۱۳۵۸ ازدواج کرد و صاحب یک پسر و یک دختر شد که از وی به یادگار مانده است. با آغاز جنگ تحمیلی به ارتش جمهوری اسلامی ایران پیوست و پس از انتقال به همدان، با عنوان گروهبان یکم ارتش در جبهههای نبرد حق علیه باطل حاضر شد.
اهل ورزش و انجام هنرهای رزمی بود و با علاقه ای که به این رشته داشت علاوه بر تمرین های مکرر، همرزمان و دوستان خود را نیز آموزش میداد تا از قوای بدنی لازم برای مبارزه با نیروهای بعثی عراق برخوردار باشند. در عملیات های متعدد شرکت کرد و همراه با دیگر همرزمان خود حماسه ها آفرید.
سرانجام پس از ماهها مجاهدت در راه خدا در ششم مرداد ماه سال ۱۳۶۰ در شهرستان رامهرمز بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید و به مقام عندربهم یرزقون نائل آمد. تاکنون اثری از پیکرش به دست نیامده است.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
در بخشی از وصیت نامه شهید آمده است: با عرض سلام به خانواده عزيزم اين وصيت من است که براي شما مي نويسم. از تمام خانواده ام مي خواهم که مرا حلال کنيد و مرا ببخشيد و از مردن در راه خدا خوشحال باشيد و مي دانيد طبق آيه فوق الذکر کساني که در راه خدا هجرت کنند و جهاد کنند از رستگاران مي باشند و هميشه پيروزي با آنهاست.