دنيا براى مومن زندان و براى كافر بهشت است
بسم رب الشهدا و الصديقين
بنام خدايى كه با ياد او انسانها متقى و قلبها آرام ميگيرد و بنام خداى شهيدان شهيدايی كه با شهادتشان از زندان آزاد ميشوند چون امام موسى بن جعفر (ع) ميفرمايد كه : الدنيا سجنه مومن و جنته الكافر. يعنى دنيا براى مومن زندان و براى كافر بهشت است، و به خانه شان ميرسيدند.
سپاس خداى را كه هيچ كس مايوس از رحمت او نيست و او را سپاس ميگذارم كه مرا مورد لطف و مرحمت خود قرار داده است. خدايا تو نيز ميدانى كه من فقط براى رضاى تو و براى متعال شدن خودم در اين راه قدم گذاشتم و اين بزرگترين افتخارى است براى من كه در چنين زمان زيست مى كنم و افتخار والاتر كه موقعيت حساس و تحت رهبرى چنين امام به جهاد با كفار مشغولم و چه زيبا و دوست داشتنى است كه خالصانه در راه آن قدم برداشتن و آرزوى ديرينه رسيدن و ترديدى نيست كه اين آرزو به درجه والاى انسانيت رسيدن يعنى شهادت است.
و چه زشت و ناپسند است در زمانيكه خداوند در جهاد را باز كرده و جنگى ميان اسلام و كفر بوجود آمده باشد و اسلام احتياج به رزمنده داشته باشد انسان و آدمى از رفتن به جهاد امتناع كند. در خانه و ميان لحاف بميرد، كه بنده هميشه از اينگونه مردن هراسى داشتم و دارم زيرا دنيا محل گذر است و لذات دنياى زودگذر و اصولا دنيا رو به فناست پس چه بهتر كه فرزند آخرت باشم بگذار سوراخ سوراخمان كنند بگذار سينه هايمان آماج رگبار دشمن باشد تا روشنفكران و نا آگاهان بدانند كه از ايمان و عقيده خود دست بر نميداريم.
اى پدر و مادر عزيزم ازاينكه نتوانستم جبران زحمات طاقت فرساى شما را بنمايم معذرت مى خواهم و اميدوارم كه حقير را به بزرگى خود ببخشيد. به خود می بالم كه در چنين خانواده اى بزرگ شده ام.
اما سلام گرم و صميمانه به شما پدر و مادر و برادران عزيزم ميرسانم و اميدوارم كه انشاءالله مرا عفو كنيد و براى من از خدا طلب مغفرت بنماييد.
اما پيامم به شما عزيزان و دوستان اين است كه در شهادت من اگر خدا نصيب كرد بى تابى نكنيد و من نميگويم گريه نكنيد براى اينكه گريه براى شهيد ثواب دارد اما عرض مى كنم كه اگر براى من گريه كرديد در عامه مردم گريه نكنيد و بى تابى نكنيد زيرا از ناراحتى شما دوستان ناراحت و دشمنان خوشحال ميشوند. بنده از اينكه دشمنان خوشحال و دوستان ناراحت باشند خيلى ناراحت بوده و هستم و اميدوارم كه با اين كار بنده را ناراحت نكنيد ، يعنى با گريه خودتان و پيام ديگرم به پدرم اين است كه اگر من شهيد شدم از بنياد شهيد هيچ مزايايى نگيرند و اگر هم گرفتيد يك ريال هم براى شخص من خرج نكنيد براى جبهه بدهيد يا اينكه بمدرسه روستا و مركز عمومى خرج كنيد.
پيامی كه به برادران عزيز و بزرگوارم دارم اين است كه اسلحه بنده را برگيرند با دشمنان اسلام جنگ كنند و يار مظلومان باشند و در شهادت بنده همانند امام حسين (ع) كه در شهادت برادرش صبر كرد صبر نمائيد و از خواهرانم و خواهران دينيم ميخواهم كه حجاب اسلامى را رعايت كنند زيرا حجاب شما كوبنده تر از خون من است.
اما پدر عزيز يكى از برادران عزيزم اگر رضايت داشتند آنها را به طلبگى بفرستيد تا سنگر علم و عمل را پر كنند و به مادرم دلدارى دهيد براى اينكه او جوان خود را ظاهرا از دست داده است اما پيام مهم كه دارم اين است .
از امام و قائم مقام رهبرى يعنى آيت الله منتظرى اطاعت كنيد و به گفته هاى آنها عمل كنيد براى اينكه جز حرف حق چيزى نميگويند ديگر وقت شريف شما را نمى گيرم اميدوارم كه خدا به شما صبر عنايت فرمايد و حلالى بنده را از همه بخواهيد.
اما وصيتى كه دارم اين است كه بر سر قبر من به غير از آن چيزى كه بنياد شهيد ميدهد چيزى ديگرى درست نكنيد چون اسراف است و بنده هم راضى نيستم چون شهيد مقامش آنقدر والا است كه اين چيزها برايش هيچ است.
الحقير شهيد قاسم صاعد وصال
-------------------------
شهید قاسم صاعد وصال در بیست هشتم اسفند ماه سال 1344 در روستای بابا نظر شهرستان رزن از توابع استان همدان پا به عرصه وجود گذاشت. پدرش محمد نبی نام داشت. پس از سپری نمودن تحصیلات ابتدایی، به علت مشکلات خانوادگی ترک تحصیل نمود ولی همواره دل بی قرارش تشنه کمال و تعالی بود.
همگام با امت حزب الله در راه به ثمر رسیدن نهال انقلاب اسلامی نقشی فعال و در خور تحسین از خود نشان داد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان یکی از نیروهای مخلص در پایگاه مقاومت روستا با تلاش و کوششی وصف نا پذیر شب و روز کار می کرد و لذت می برد.
در سال 1361 به اتفاق دوستانش عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل شد و در سال 1362 به عنوان پاسدار وظیفه دوران مقدس سربازی را سپری نمود. در سال 1364 به حوزه علمیه رفت و با استعدادی درخشان و پشتکاری فراوان در مدت دو سال مقدمات و حاشیه را به اتمام رسانید.
چندین بار با قرارگاه رمضان به عملیات برون مرزی رفت و رشادت ها آفرید و سرانجام در کنار سپاهیان محمد(ص) همگام با برادر دیگرش به دیار ایمان شتافت. قبل از عملیات به دوستانش گفته بود: این بار اگر خدا قبول کند یقین دارم شهادت نصیبم خواهد شد. خودم خوابش را دیده ام و در همان روز شهادت به بچه ها میگوید: برویم و چند تا عکس یادگاری بگیریم.
با شروع عملیات نصر4 پس از مبارزه ای قهرمانانه به آرزوی قلبی اش یعنی شهادت نایل امد و در ششم تیرماه سال 1366 آسمانی شد.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.