ما در انتظار اين لحظه بوديم كه اين جان بى ارزش را فداى اسلام كنيم
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام بر امام خمينى و امت قهرمان ايران زمين. درود بر شهيدانى كه به رهبر خود لبيك گفته اند.
هل من ناصر ينصرنى. كيست که من را يارى كند اگر در آن زمان ما نبوديم كه لبيك بگويم حال موقع آن رسيده.
اى حسين ما سربازان تو هستيم. اگر در آن زمان كربلا بود، جولانگاه تو در اين زمان تمام جنوب و غرب كشور اسلامى است که با خون سربازان رنگى شده و ما در انتظار اين لحظه بوديم كه اين جان بى ارزش را فداى اسلام كنيم.
لحظه عشق فرا رسيده. اگر دين خدا با كشته شدن من بر پا مى ماند اي گلولهها بايد با پيكرم آشنا شويد.
پيام من به مردم: اگر مى خواهيد براى خدا و خلق كار كنيد انسانهاى محروم در اين مرزها هستند كه آواره شده اند و زندگى خود را از دست داده اند بيائيد براى رضاى خدا و خلق آواره در اينجا خدمت كنيد.
پيام من براى تو همسرم: براى رضاى خدا مانند قهرمانان نمونه زنان دنيا، كودكت را فقط در راه خدا تعليم دهى چون خدمت شما در منزل اگر در راه خدا باشد براى فرزند بهتر مانند اين است كه روياروى دشمن مى جنگيد. بدان در هر جا كه باشد خداوند اجر شهيد به شما خواهد رسيد.
و تو دخترم سميرا تو با حجابت مى توانى ادامه دهنده راه پدرت باشى و دشمن اسلام و مسلمين را با وقارت زبون سازى . چون من در تولد تو در جنگ بودم با باطل جنگيدم مى خواهم راه من را ادامه دهى و هميشه به دستور قرآن زندگى كنى.
چون پدر پيرم نمى تواند به مهران برود و ديگر فاميل ها وسيله ندارند به مهران بروند لذا خواهشمند است جنازه اينجانب را به اين آدرس ببريد:
ملاير روستاى سلطان آباد انوج نام پدرم مشهدى كريم سرب مهرى و در ضمن به خانواده اين جانب در نهاوند اطلاع دهيد .
وصيت نامه شهيد صفر سرب مهرى
13 خرداد 67
مهران
-----------------------
شهید صفر سرب مهری دوم فروردین ماه سال ۱۳۴۵ در شهرستان ملایر و در خانوادهای کشاورز و سادهزیست به دنیا آمد. پدرش کریم نانوا بود و از این طریق روزی حلال کسب میکرد و فرزندان خود را با طینتی پاک پرورش میداد. سال ۱۳۵۲ وارد دبستان شد اما به دلیل مشکلات موجود و کمبود امکانات موفق به ادامه تحصیل نشد و تنها تا چهارم ابتدایی درس خواند.
مشغول کشاورزی شد و با کار بر روی زمین کشاورزی و باغداری مخارج خود و خانواده اش را تامین میکرد. در سالهای انقلاب همچون دیگر کودکان و نوجوانان انقلابی در راه پیروزی قیام بزرگ ملت ایران گام برداشت و در تظاهرات و راهپیمایی ها شرکت کرد.
سال ۱۳۶۳ ازدواج کرد و صاحب سه دختر شد که از وی به یادگار مانده است. در سالهای دفاع مقدس بنابر وظیفه شرعی و قانونی به عنوان سرباز به ارتش جمهوری اسلامی ایران پیوست و روانه جبهه های نبرد حق علیه باطل شد تا در برابر هجوم ارتش بعث عراق به مرزهای ایران بایستد. در عملیاتهای متعدد شرکت کرد و در مناطق مختلف عملیاتی همراه با همرزمان خود حماسه ها آفرید.
سرانجام پس از ماهها مجاهدت در راه خدا در سیزدهم خرداد ماه سال ۱۳۶۷ در منطقه عملیاتی مهران بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید و به کاروان عظیم شهدا پیوست. مزار وی در گلزار شهدای روستای سلطان آباد انوج از توابع شهرستان ملایر واقع است.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد