خداوند مرا به ميهماني دعوت کرد و من عاشقانه به ملاقات او شتافتم
ولا تحسبن الذين قتلو في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون
شهادت ارثي است که از اولياء به ما رسيده است.
با سلام به يگانه منجي عالم بشريت و دوازدهمين اختر تابناک امامت و ولايت حضرت مهدي (عج) ونايب بر حقش امام خميني و با درود به ارواح پاک طيبه شهدا و با سلام به شما امت شهيد پرور ايران که با نثار خونتان درخت اسلام را بارور نموديد و دين خدا را ياري کردید چون ياري کردن امام ياري کردن اسلام است و با جان و مال خود جهاد کنيد تا پرچم توحيد در سراسر جهان به اهتزاز در آيد و مهدي صاحب الزمان (عج) ظهور نمايد و جهان پر از عدل و داد بشود.
اي پدر عزيز و بزرگوارم و اي مادر عزيز و مهربانم براي اين فرزند حقيرتان زياد زحمت کشيديد و آن دين پدر فرزندي و مادر فرزندي را در حق شما اداء نکردم. اميدوارم که مرا ببخشيد و من اميدوارم که زحمات شما را جبران کنم و شما خواهر دلسوز و مهربانم مرا ببخش که دين خواهر برادري را بشما ادا نکردم اميدوارم که زحمات شما را جبران کنم و شما برادر عزيزم اميدوارم که براي من ناراحت نباشي چون شهادت در راه خدا يک افتخار است که از ائمه به ما رسيده است اميدوارم که مرا مورد عفو قرار دهيد مرا ببخشيد اميدوارم که زحمات شما را جبران کنم.
پدر و مادر عزيزم بايد افتخار کنيد که پسر شما در راه خدا شهيد شده و خداوند او را طلبيده. خداوندا تو را به عظمت و مقامت قسم مي دهم مرا يکي از مجاهدان و مبارزان خودت قرار بده و شهادت را نصيبم بگردان. خداوندا به رحمت بي پايانت مرا در راه في سبيل الله شهيد بگردان که چقدر شهيدان در پيشگاه تو بزرگند چقدر اين شهيدان عظمت دارند.
به دوستان و برادرانم وصيت مي کنم که راه شهيدان را ادامه دهند. نکند خداي ناکرده کاري بکنند که خون آنها پايمال و هدر برود اين تنصرا ... ينصرکم و يثبت اقدامکم خدا را ياري کند تا شما را ياري کند.
ما در اين جهان ميهمان خدا هستيم و خداوند مي خواهد ما را امتحان کند و بطور امامت هستيم. چه خوب است جاني که مربوط به خودش است در راه خودش نثار کنيم. مي دانم براي آمدن من ثانيه شماري مي کردند ولي چه کنم خداوند مرا به ميهماني دعوت کرد و من عاشقانه به ملاقات او شتافتم.
ديگر حرفم به برادران است که سپاه يا بسيج را به عنوان شغل انتخاب نکنيد خدمت در سپاه و بسيج را وسيله قرار بدهيد براي رسيدن به يک درجه والا تا بتوانيد اسلام عزيز را ياري کنيد. به محمد و علي بگوييد درس خود را بخوانند تا بتوانند جواب ابرقدرتها را با قلم بدهند.
از همه دوستان و آشنايان حلالي بخواهيد تا خداوند مرا بيامرزد و به دوستان بگوئيد در کارها وحدت داشته باشند. پايگاه را خالي نکنند که دشمن خائن داخلي ضربه خود را بزند صحبت ديگر ندارم فقط اسلامي را ياري کنيد. خداحافظ والسلام عليکم حلالم کنيد.
---------------------
شهید سعید پور ماه سلطانیان بیست و چهارم فروردین ماه سال ۱۳۴۳ در شهرستان همدان به دنیا آمد. پدرش محمد نقی فروشنده لوازم یدکی کشاورزی بود و این راه مخارج زندگی را تامین میکرد و روزی حلال کسب میکرد تا فرزندان خود را با تینتی پاک تربیت و پرورش دهد.
سال ۱۳۵۰ وارد دبستان شد و تحصیلات خود را آغاز کرد و تا مقطع دوم راهنمایی ادامه تحصیل داد. در سالهای انقلاب همراه با دیگر جوانان و نوجوانان انقلابی در مبارزات انقلابی شرکت کرد و در راه پیروزی قیام بزرگ ملت ایران گام برداشت.
با آغاز جنگ تحمیلی به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و ملبس به لباس سبز پاسداری روانه جبهههای نبرد حق علیه باطل شد تا در برابر تهاجم رژیم بعث عراق به مرزهای ایران ایستادگی نماید. در عملیات های متعدد شرکت کرد و همراه با دیگر همرزمان خود حماسه ها آفرید. سرانجام پس از ماهها مجاهدت در راه خدا در یکم خرداد ماه سال ۱۳۶۳ در تنگه حاجیان کرمانشاه در حین انجام مأموریت به شهادت رسید و به کاروان عظیم شهدا پیوست.
پیکر مطهرش را در گلزار شهدای باغ بهشت زادگاهش به خاک سپردند.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.