زندگینامه پاسدار شهید نورالله سوری
شهید نور الله سوری یکم دیماه سال 1337 در خانواده ای متدین و کشاورز در روستای "وهنان" در شهرستان نهاوند از توابع استان همدان دیده به جهان گشود. در یک سال اول زندگی درد یتیمی را به جان خرید و پدرش "بختیار" دار فانی را وداع گفت و مسئولیت دو خواهر و برادر را به دوش کشید. در همان اوایل کودکی به علت تنگدستی نبود کار به تهران مهاجرت کردند.
سال 1344 وارد دبستان شد و مراحل تحصیل را با موفقیت پشت سر گذاشت. بعد از اتمام دوره ی دبیرستان در کنکور شرکت کرد و در رشته ی انرژی اتمی قبول شد. این اتفاق مصادف شد با انقلاب اسلامی و منحل شدن این رشته در ایران. تشکیل خانواده داد و صاحب 3 فرزند شد که از وی به یادگار مانده است.
پس از پیروزی انقلاب، در سال 1360 به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و در این ارگان تازه تاسیس مشغول خدمت شد. در سال 1364 بعد از قبولی در دانشگاه امام حسین که متعلق به سپاه بود در دانشگاه علم و صنعت ادامه تحصیل داد.
مسئول تیم اطلاعت عملیات تیپ حضرت علی اصغر را به عهده داشت که یکی از سخت ترین محورهای عملیات آزادسازی فکه را به عهده گرفته بود. در همان عملیات مصادف با روز دوازدهم اردیبهشت ماه سال 1365 ابتدا به دستش گلوله خورد که آن را بسته و به کار ادامه می دهد سپس به پایش گلوله می خورد باز هم به کارش ادامه می دهد.
سپس خمپاره ی به رانهایش اصابت می کند و هر دوپایش را از کار می اندازد. در برابر اصرار دوستان راضی به برگشت نمی شود و در گوشه ای می نشیند.
دوستانش می گویند وقتی ما رفتیم با دوربین دیدم که عراقی ها بالای سرش ایستادند و از او سوال می کنند او هم توجهی نمی کند تا اینکه تیر خلاصی به ایشان می زنند.
مزار 1365 وي در بهشت زهراي شهرستان تهران واقع است.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
در بخشی از وصیتنامه شهید آمده است: بارالها عاجزانه از تو مى خواهم اگر اراده ات بر اين قرار گرفت كه در راهت كشته شوم آنچنان باشد كه لياقت پاسدارى آقا امام زمان (عج) و دين جدش امام حسين (ع) سرور شهدا را پيدا كنم چون من خجالت مى كشم كه در روز محشر پيامبر اسلام (ص) با دندان شكسته و بدن مجروح و حضرت على (ع) با فرق شكافته و حضرت فاطمه (س) با پهلوى شكسته و حضرت امام حسن (ع) با جگرپاره پاره شده و حضرت امام حسين (ع ) با سر بريده و حضرت ابوالفضل (ع) با دستهاى قلم شده و ... تمامى شهدا با بدنهاى پاره پاره و خون آلود حاضر شوند و محشور بشنود و آن وقت من بعنوان پاسدار انقلاب اسلامى معرفى بشوم و تنم سالم باشد .