زندگینامه سردار شهید نور مراد نادری
پنجشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۷ ساعت ۰۷:۳۰
نور مراد نادری هفدهم فروردین سال 1339 در روســتاي کله مار از توابع شهرستان نهاوند به دنیا آمد. پدرش خانعلي، کشاورز بود. تا پایان دوره راهنمایي درس خواند. ســال 1358 ازدواج کــرد و صاحب یک پســر شــد. به عنوان پاســدار در جبهه حضور یافت. بیســت و سوم فروردین ماه سال 1362 با ســمت فرمانده گروهــان در فکه در حالی که مجروح بود به اسارت درآمد و پس از سال ها و در جریان تبادل اسراء، پیکر پاکش تحویل مقامات جمهوری اسلامی ایران شد. مزار او در گلزار شهداي زادگاهش واقع است.

نور مراد نادری هفدهم فروردین سال 1339 در روســتاي کله مار از توابع شهرستان نهاوند به دنیا آمد. پدرش خانعلي، کشاورز بود. تا پایان دوره راهنمایي درس خواند. ســال 1358 ازدواج کــرد و صاحب یک پســر شــد. به عنوان پاســدار در جبهه حضور یافت. بیســت و سوم فروردین ماه سال 1362 با ســمت فرمانده گروهــان در فکه در حالی که مجروح بود به اسارت درآمد و پس از سال ها و در جریان تبادل اسراء، پیکر پاکش تحویل مقامات جمهوری اسلامی ایران شد. مزار او در گلزار شهداي زادگاهش واقع است.


کودکی و نوجوانی نورمراد در دوران ستمشاهی بسیار سخت گذشت و پدر تلاش بسیاری برای تامین معاش خانواده داشت. تلاشی بی‌پایان و کم نتیجه، چرا که ثروت و معاش مردم در دستان خاندان طاغوت بازیچه‌ای بیشت نبود.

با اوج گرفتن مبارزات انقلابی، نورمراد نوجوان نیز به خیل مبارزان پیوست. پس از پیروزی انقلاب وی عضو بسیج و سپس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد.

از جمله سرداران سرافراز سپاه اسلام در دوران جنگ تحمیلی بود و فرماندهی چند گردان را بر عهده داشت و از آن مهم‌تر نقشی تاثیرگذار در اطلاعات عملیات سپاه داشت.

شهید نورمراد نادری در عملیات والفجر مقدماتی به همراه تعدادی از سربازان ولایت در یک کانال گرفتار شد و تا آخرین نفس همراه با یارانش مقاومت کردند.

برادر سردار شهید نورمراد نادری می‌گوید: لحظاتی که بچه‌ها در کانال گرفتار شده بودند، شرایط منطقه به نحوی بود که نمی‌شد برای آنها کمکی ارسال کرد.

با بی‌سیم از آنها خواستیم که کانال را خالی کرده و به عقب بازگردند، اما ناگهان همه آنها یک صدا فریاد زدند "لحظه‌ای عقب نمی‌نشینیم و اجازه نمی‌دهیم امام تنها باشد. پس تا آخرین قطره خون و آخرین فشنگ مبارزه می‌کنیم"

اصرارها برای عقب‌نشینی نتیجه نداد. در همان لحظه یکی از همرزمان اطلاع داد که برادرت نورمراد مجروح شد. با دوربین به کانال نگاه کردم و دیدم که لباس نورمراد خونی است، چند دقیقه‌ای با دروبین او را نگاه می‌کردم و اشک می‌ریختم. برادرم در کانال مجروح شده بود، اما باز هم عقب نمی‌نشست و با یک دست به سمت دشمن متجاوز تیراندازی می‌کرد.

اسناد نشان می‌دهد که بسیجی‌های مستقر در این کانال که در منطقه عملیاتی فکه قرار دارد، تا آخرین تیر مبارزه کردند. تعدادی از آنها به درجه رفیع شهادت نائل آمده و تعدادی دیگر نیز مجروح شدند.

سردار شهید نورمراد نادری نیز جزو مجروحان بود که پس از اتمام مهمات، ارتش متجاوز بعث عراق کانال را محاصره و افرادی که مجروح شده بودند را با لب‌های تشنه به اسارت گرفت.

پاسداران و بسیجی‌های مستقر در این کانال بیش از دو روز آب و غذا نداشتند و همچون مولا و مقتدایشان امام حسین(ع) و شهدای کربلا با لب‌های تشنه مبارزه می‌کردند.

سردار شهید نورمراد نادری از نیروهای اطلاعات عملیات بود. به همین دلیل استخبارات عراق تلاش زیادی برای به اسارت گرفتن بچه‌های اطلاعات عملیات انجام می‌داد.

پس از اسارت شهید نورمراد نادری، وی خود را بسیجی داوطلب معرفی کرده و با وجود مجروحیت به یکی از اردوگاه‌های عراق منتقل می‌شود.

در همان شب‌های نخست انتقال اسرای جدید، شبی نیروهای استخبارات عراق به اردوگاه یورش می‌آورند و در جمع آزادگان ایرانی، از آنها می‌خواهند که به امام (ره) و انقلاب و ائمه اطهار(ع) توهین کنند. هیچ یک از بسیجی‌ها و آزادگان چنین کاری نکردند و روزها شکنجه‌های سخت را تحمل کردند.

در این میان سردار نورمراد نادری بیش از دیگران مقاومت کرده و نکته جالب اینکه شکنجه‌های بسیار را با تن بیمار و مجروح تحمل می‌کرد و همرزمانش می‌گویند گلوله هنوز در بدن شهید نورمراد بود و با این وجود شکنجه می‌شد.

سربازان دژخیم عراق نورمراد نادری و تعدادی از آزادگان را به یک پنکه سقفی آویزان کرده و شکنجه می‌دادند و از آنها می‌خواستند که به بزرگان انقلاب توهین کنند، اما آنها مقاومت می‌کردند.

تا اینکه یکی از منافقین که به ظاهر در میان آزادگان بود و در حقیقت جاسوسی آنها را می‌کرد، متوجه می‌شود که نورمراد از سرداران جنگ و عضو نیروهای اطلاعات عملیات سپاه است.

موضوع را در حین شکنجه شهید نورمراد نادری به استخبارات عراق مستقر در اردوگاه اطلاع داده و همان زمان، سربازان عراقی شهید نادری را با وجود مجروح بودن از جمع جدا می‌کنند و دیگر هیچ کس او را نمی‌بینید.

سال‌ها عراقی‌ها به دروغ اعلام می‌کردند که شخصی با این مشخصات در اسارت نیست، اما در 22 فرودین سال 1370 پیکر مطهر سردار رشید سپاه اسلام نورمراد نادری را با تعدادی از اسرای عراقی معاوضه کردند و پیکر مطهرش به ایران باز گشت.

آن زمان مشخص گردید که نورمراد در زندان‌های ارتش متجاوز عراق باز هم مقاومت کرده و این مقاومت را تا شهادت ادامه می‌دهد.

از شهید نورمراد نادری تنها یک فرزند به نام مهدی به یادگار مانده است که در وصیت‌نامه این شهید بزرگوار به آن اشاره می‌شود.

وی در آخرین مرخصی به مهدی که کودکی بیش نبود می‌گوید: "در اهواز یک قطار برقی دیدم. اگر بچه خوبی باشی و به مادر کمک کنی، دفعه بعد این قطار را برایت می‌خرم."

دیگر دفعه بعدی در کار نبود. پدر در چنگال دژخیمان عراقی گرفتار شد، اما مهدی از ماجرا خبر نداشت و مدام در رویای خود با قطاری که پدر قولش را داده بود، بازی می‌کرد. شبی یکی از همرزمان شهید نادری خواب وی را دیده که در آن گلایه می‌کند "فرزندش منتظر یک قطار برقی است". همرزم شهید نادری صبح فردا یک اسباب‌بازی که همان قطار برقی بود را خریداری کرده و از طرف پدر به مهدی هدیه می‌کند تا آخرین قول پدر هم محقق شود.

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

در بخشی از وصیتنامه شهید آمده است: از امت حزب الله مى خواهم همانطورى كه تا حالا در صحنه بوده ايد و انقلاب را يارى كرده ايد اين روحيه را حفظ كنيد و رابطه با خدا را مستحكم كنيد كه انقلاب اسلامى مى رود تا ان شاءالله زمينه ظهور مهدى (عج) را فراهم كند و بيارى خدا و رهبرى امام خمينى شما پيروزيد و از دشمن هراسى نداشته باشيد كه دست خدا بالاى همه دستهاست و پيروزى از آن خداست و مبادا خسته شويد گوش به فرمان ولايت فقيه باشيد و امام را يارى كنيد كه اين بزرگترين نعمت است كه در اين برهه از زمان نصيب شما شده و قدر آن را بدانيد و نگذاريد كه دشمنان خدا و انسانيت بر شما غلبه كنند.


فرماندهی که در اسارت هم دست از مبارزه نکشید
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده