وقتی دلتان می گیرد به یاد امام حسین و یاران مظلوم او گریه کنید
با سلام خدمت پدر و مادر گرامیم و خواهر خوبم و دوستان و آشنایان ضمن تبریک سال جدید به شما عزیزان امیدوارم که همیشه پیروز و سربلند باشید.
چند سطری را با عنوان وصیت و یادگاری می نویسم. چون این جنگ برای ما جوانان سعادت است باید خود را وقف آن کنیم و ویزای ورود به بهشت اولیاء یعنی لقاءالله بگیریم. شاید خدا خواست و من نیز از این سعادت بی نصیب نماندم پس باید از این فرصت طلایی استفاده کرد و خود را از قفس کوچک تن رها کنیم.
وصیت من به پدر و مادرم این است که اگر شهید شدم برایم سیاه نپوشید و گریه نکنید و دشمنان را شاد نگردانید. پشتیبان و گوش به فرمان امام باشید. هر کدام از رزمندگان را چون من بدانید و برایشان دعا کنید. وقتی دلتان می گیرد به یاد امام حسین و یاران مظلوم او گریه کنید.
به برادرانم می گویم که در عزایم لباس سیاه نپوشید و به جای آن اسلحه ام را از زمین بردارید و با شجاعت و غیرت و تحصیل خود دشمن را از سرزمین خود برانید و سرباز دائمی امام باشید.
خواهرم تو نیز همچون زینب که پرچم دار خون برادرانش شد باش و آن بانو را الگوی خود و دوستانت قرار بده و با متانت و حجاب و ابهت خود دشمنان داخلی و خارجی را از خود و ملت خود دور کنید و شما ملت عزیز و قهرمان پرور همیشه گوش به فرمان امام باشید و همچنان شعار "ما همه سرباز توایم خمینی گوش به فرمان توایم خمینی" را زمزمه خود کنید.
نماز جماعت را رها نکنید چون با جماعت و اتحاد است که می توان بر دشمن غالب شد. قدر این انقلاب و امام و یارانش را بدانید اگر امام نبود اگر دست فولادین و اراده راه بخش او نبود ما الان هم در زیر بیرق ستم گستر شاه و اجانب بیگانه اش بودیم پس قدر این ید قدرت خدا را بدانید که واقعا نعمت بزرگ و بی نظیری است. با غیرت وطن دوستی خود به دشمنان اجازه تجاوز ندهید.
در پایان از شما عزیزان می خواهم برای پیروزی انقلاب و از پدر و مادرم و دوستان می خواهم که قصور و کوتاهی و نافرمانی مرا در زمینه ای به بزرگواری خود ببخشید و مرا حلال کنید و برایم دعا کنید.
والسلام علی عبادالله المخلصین
تاریخ 12 اسفند60
ساعت 2 نیمه شب
فارغ از یادت نمیماند دل ایرانیان
چون فکندی لرزه ان دم بر دل صدامیان
تا جهان باقی است ای سردار عالمگیر عشق
ثبت باشد نام ما در دفتر فرزانگان
از زمین پرواز کردی تا به اوج آسمان
پر گشودند بهر استقبال تو افلاکیان
حاصل کشت تو با خون آبیاری گشت چون
تا ابد بر جای ماند رایت صاحب زمان
یک دم الطاف خداوندی بر احوال تو گشت
تا مکان گیری همیشه در بهشت جاودان
--------------------
شهید حیدر باقری نهم فروردین ماه سال 1340 در روستاي علي آباد شهرستان ملایر از توابع استان همدان چشم به جهان گشود. پدرش علي اکبر، کشاورز بود و با کار کشاورزی و دامداری مخارج زندگی را تامین می کرد. به علت کمبود امکانات و مشکلات موجود موفق به درس خواندن نشد و تنها در حد خواندن و نوشتن سواد آموخت.
در سال های انقلاب نوجوانی پر شور و شعور بود و همراه با دیگر جوانان و نوجوانان انقلابی در راه پیروزی قیام بزرگ ملت ایران گام برداشت و در این راه از هیچ اقدامی فروگذار نبود.
با آغاز جنگ تحمیلی بنا بر تکلیف قانونی و شرعی به عنوان سرباز ارتش روانه جبهه های نبرد حق علیه باطل شد و در عملیات های متعدد شرکت کرد و همراه با همرزمان خود حماسه ها آفرید.
سرانجام پس از سال ها مجاهدت در راه خدا در پنجم فروردین ماه سال 1361 در منطقه عملیاتی گیلانغرب بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهداي زادگاهش قرار دارد.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد