قرآن هادى ما است و امام عصر ناجى انسان ها
بسم الله الرحمن الرحيم
انالله و انا اليه راجعون
خداوندا در موقعيتى واقع شده ام كه بسيار مناسب است از تمام جنبه آزمايشى كه اميدوارم موفقيت و عاقبت با سعادتى در انتظارم باشد. در زمانى واقع شده ايم كه اسلام مورد تاخت و تاز ابر قدرت ها واقع شده و اين انقلاب كه به رهبرى حسين زمانه خمينى كبير جان گرفته و روز به روز در حال گسترش مى باشد و اين لاله نو دميده در ميان جهان سراسر طاغوت گرفته در حال رشد است كه دشمن هر باره از جهاتى بر آن مى تازند تا بلكه بتوانند مسيرش را كه از صراط مستقيم شروع شود به انحرافى در جهات منافعشان برگردانند.
اما چه خيال هاى پوچى چون خداى متعال تكيه گاه و پشتيبان ما مى باشد چه مزدوران فريب خورده داخلى و چه عمال وحشت زده خارجى در صدد نابودى اين انقلاب مى باشند كه به حق مى دانم هيچگاه موفق نخواهند شد زيرا قرآن هادى ما است و امام عصر ناجى انسان ها هميشه با ما همراه و همگام است پس هيچگونه هراسى نداريم.
خداوندا مرا در يارى نمودن به اسلام عزيز كمك كن تا دين خويش را ادا نمايم. خداوندا تو ميدانى كه من بسيار ضعيف تر از آنم كه بتوانم خدمتى به اسلام بنمايم ليكن جسمى ناتوان در اختيار دارم كه البته در اختيار توست و آن را در راه تو مى دهم.
اى پروردگار بزرگ و دادگر قربانى خواهم كرد پس مرا در كارهايم موفق بدار .
سخنى با خانواده ام. پدر و مادر گراميم اميد است در نهايت سلامتى به سر برده و خداوند را شكر نماييد انسان يك روز بدنيا مى آيد و روزى هم از ميان مى رود و تنها كردارها و اعمالهايش بر جاى خواهند ماند پس مرگ سرنوشت ابدى ما مى باشد ولى چه بهتر كه انسان در راه مكتب و هدفش كشته شود. از مرگ نگران نباشيد زيرا در نزد خداى متعال هستم و فقط جسمم از ميان شما رفته است.
اميد است برايم طلب آمرزش از خداى بخشنده بنمائيد و اكنون با قلبى آكنده از محبت نسبت به شما اين نامه را مىنويسم.
عزيزانم از مرگ و كشته شدنم هيچگاه نگران مباشيد كه خدا بزرگ است و مقتدر. چند روزى میهمان شما بودم اميدوارم مرا ببخشيد .
خدا نگهدار شما.
چهار شنبه شب
21 آبان 1359
درود بيكران به رهبر بزرگ امام خمينى
مرگ بر صدام
----------------
احمد رضا خادم بیست و هشتم تیر ماه سال 1340 در شهر سامن شهرستان ملایر از توابع استان همدان دیده به جهان گشود.
سال 1347 تحصیلات خود را آغاز کرد و تا پایان دوره متوسطه در رشته ریاضي ادامه تحصیل داد و موفق به اخذ مدرک دیپلم شد.
در سال های انقلاب نوجوانی پر شور و شعور بود و در کنار دیگر دوستان و همکلاسی هایش در مبارزات انقلابی شرکت کرد و حماسه ها آفرید.
پس از پیروزی انقلاب به نیروی تازه تاسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و لباس پاسداری از وطن، اسلام و انقلاب را به تن کرد و روانه جبهه های نبرد حق علیه باطل شد.
سرانجام پس از ماه ها مجاهدت در راه خدا در بیست و چهارم آبان سال 1359 در منطقه عملیاتی سوسنگرد بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید و به یاران و همرزمان شهیدش پیوست.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.