وحدت و يكپارچگى را حفظ کنید و در نمازهاى دشمن شكن جمعه شركت نمائيد

^{سلام و درود بر منجى عالم بشريت حضرت مهدى (عج) و نايب بر حقش خمينى كبير اين ابر مرد تاريخ، سلام و درود بر تمامى شهيدان به خون خفته.}

^{هم اكنون كه قلم بدست گرفته و ميخواهم وصيت نامه خود را شروع كنم شايد وصيت نوشتن براى جوانان كه هنوز عمرى نگذرانده اند بسيار سخت باشد كه با هزاران اميد در دل .....}

^{و چه دردناك اين مسئله هر لحظه بايد خود را براى مرگ آماده كنيم و مرگ را در برابر ديدگان خونين قرار دهيم و چه بهتر است قبل از اينكه مرگ به سراغ تو بيايد چه بهتر است كه تو به فكر مردن باشى و من خود به باطنى كه دارم روانه اين سنگر شده ام و در راه خدا و مهمان عزيزم ميجنگم و من تكيه كلامم اين خواهد بود كه زندگان روى زمين براى ما شهيدان اشك نريزيد بلكه ما زنده ايم و شادمانيم بلكه براى خود گريه كنيد كه گرفتار زندگى دنيائى هستيد.}

^{اگر احيانا ناراحتى براى كسى ايجاد كرده ام مرا عفو و اگر چيزى از من خواست كه نتوانستم به او بازگردانم مرا حلال نمايند و اى پدر و مادر درود و صلوات خداوند بر شما باد كه با از دست دادن بهترين فرزندانتان در راه خدا دريغ نكرديد.}

^{و سلام و درود به بدن له شده ات اى نور على كه با نثار جانت در راه خدا كه به همه منافقان و كوردلان فهماندى كه ما اهل كوفه نيستيم حسين تنها بماند و درود بيكران خدا بر تو اى برادر فتحعلى كه تمام عمرت در مذلت و تنگدستى گذراندى و سلام بر آن سينه چاك شده ات كه هنوز هم پس از يكسال و چند ماهى پيكر پاك و مقدست در آن بيابان مانده است مانند سرور شهيدان حسين بن على (ع) و سلام و درود بر شما برادرانم كه مانند كوه استوار هستيد كه با به شهادت رسيدن بهترين عزيزان آنچنان در صحنه هستيد كه نخواهيد فرصت داد به منافقان داخلى كه بخواهند هر لحظه سوءاستفاده اى بكنند.}

^{برادران حسين زمان حسينى است كه در برابر يزيد قد علم كند و با ريختن خون خود ريشه يزيديان را از بيخ و بن بكند و زمانى انسان مى تواند نداى حسين گونه را سر دهد كه يزيد زمان را نابود كند. با نشستن در زير رگبار مسلسل ها و تانك ها شايد شود و در ضمن اين بنده حقير و گناهكار پاى در چكمه ميكند و خود را جزئى از قافله حسين (ع) ميدانم و اميدوارم كه بتوانم نداى حسين را در صحراى كربلا به گوش تمامى جهانيان برسانيم كه اگر دين نداريد جوانمرد و آزاده باشيد و از شما امت حزب الله ميخواهم كه هميشه وحدت و يكپارچگى را حفظ نمائيد و در نمازهاى دشمن شكن جمعه شركت نمائيد و پيرو خط ولايت فقيه باشيد.}

^{اگر جنازه من به دست شما رسيد با همان لباسى كه در تن دارم كه لباس هاى دامادى من نيز بود و پوتين دفن نمائيد و قبرم را كنار قبر برادرم نورعلى بگذاريد و در ضمن سلام آخر من را به آن برادرزاده هاى بى بابا بنام ابراهيم و خديجه برسانيد و دعاى هميشگى را فراموش نكنيد.}

^{خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار.}

^{16 آبان 1361}

^{-----------------}

^{رستگار مومنی یکم فروردین سال 1344 در روستاي طجر سامن شهرستان ملایر از توابع استان همدان و در خانواده ای ساده زیست و شهید پرور به دنیا آمد.}

^{پدرش آقا حسن جان کشاورز بود و با کار بر روی زمین کشاورزی و باغبانی و کسب روزی طیب و طاهر مخارج زندگی را تامین می کرد. سال 1351 وارد دبستان شد و تحصیلات خود را تا پایان دوره متوسطه ادامه داد و موفق به اخذ مدرک دیپلم شد.}

^{در سال های انقلاب شجاعانه در فعالیت های انقلابی شرکت کرد و در راه پیروزی قیام شکوهمند مردم ایران گام برداشت. پس از انقلاب به نیروی بسیج پیوست و با آغاز جنگ تحمیلی روانه جبهه های نبرد حق علیه باطل شد.}

^{اردیبهشت سال 1360 برادرش نورعلی مومنی در منطقه عملیاتی سر پل ذهاب به شهادت رسید و شهریور همان سال برادر دیگرش فتحعلی مومنی نیز در همان منطقه عملیاتی آسمانی شد.}

^{شهادت دو برادرش تاثیر بسیار زیادی بر روحیه جهادی و انقلابی او گذاشت و مشتاق تر از همیشه در عملیات های مختلف شرکت کرد.}

^{سرانجام پس از سال ها مجاهدت در راه خدا و دفاع از اسلام و انقلاب در پانزدهم آبان ماه سال 1361 در منطقه عملیاتی سومار بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید و به برادران و یاران شهید خود پیوست.}

^{مرقد مطهر وی در گلزار شهدای زادگاهش زیارتگاه عاشقان و دلدادگان است.}