خداوندا از تو مىخواهم چگونه زيستن را به من بياموزى
بسمه تعالى
ولاتحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون
با درود و سلام بر رهبر كبير انقلاب اسلامى ايران حضرت امام خمينى و با درود بر رزمندگان دلير اسلام و با درود بى
پايان به شهداى انقلاب عزيزمان وصيت نامهام را شروع مىكنم.
به گفته پيامبر اسلام هر فرد موُمنى بايد شب در موقع خواب وصيت نامهاش همراهش باشد. از اين رو بر خودم واجب دانستم وصيت نامهام را بنويسم تا شايد همين وصيت نامه كوچكم باعث شود كسانى كه در فكر نفاق و توطئه هستند با خواندن اين وصيت نامه در درون فكرهايشان انقلابى روى دهد و به دين اسلام عزيز برگردند.
هشدار به تو اى برادر و خواهرى كه احساسات پرشور عزيز خود را بدست اين دروغ صفتان كه با دروغهايشان و با نيرنگهايشان و با فريبهايشان آدمى را فريب مىدهند مگذاريد. من غصهام از اين است كه خداى نكرده طوری شود و غضب خدا ما را فرا گيرد و خداى نكرده آن چنان كه بايد نشود انجام گيرد.
اى كسى كه قرآن را قبول دارى و دم از قرآن مىزنى، در قرآن بيشتر تعمق كن و بينديش. آيه شريفه اطيعوالله و اطيعو الرسول و اولا امر منكم را در نظر گير كه چه زيبا قرآن بيان مىكند كه حلقه گوشت قرار داده و اطاعت كن از امام عزيز و بزرگوار، اين نمونه تقوا و پرهيزگارى، اين سنبل مقاومت و مبارزه، اين بت شكن عصرمان، اين تنها مبارز خستگىناپذير و كوبنده امپرياليسم و صهيونيسم، عزيزمان امام خمينى را سرمشق خود قرار دهيد و از اسلام عزيزمان كه همانا برقرار شدن جمهورى اسلامى را تحقق مىبخشد و با يارى مسلمانان اسلام را در دنيا پياده كنيد.
خداوندا از تو مىخواهم چگونه زيستن را به من بياموزى خود چگونه مردن را كه همانا (زنده بودن) در راه اسلام اعتلاى حق است خواهم آموخت. خدايا به من نيروى ده تا با اين دشمنان اسلام مبارزه كنم.
عزيزانم اسلام عزيز در خطر است. برادرم، با خونمان مىتوانيم اين انقلاب و اسلام عزيز را پايدارى كنيم. اين جان ناقابلم را فداى اسلام مىكنم.
و اما سخن به دوستان عزيزم و دوستانى كه با من در رابطه بودند. عزيزانم حتما خداى را از ياد مبريد. اگر خداى نكرده شيطان وسوسه تان كرد حتما شيطان را با خواندن قرآن از خود برانيد و تا جان در توان داريد بر عليه دشمنان اسلام بجنگيد. زيرا پيروزى از آن ماست زيرا وعده قرآن است.
در آخر از پدر و مادر عزيزم اين عزيزان جانم كه با زحمات فراوان و رنج هاى زياد مرا بزرگ كردهاند و بچهاى عاشق حسين(ع) به جامعه تحويل دادند تشكر مىنمايم. عزيزان جانم از خدا برايتان صبر آرزو مىكنم و اميدوارم كه هر چه
زودتر با شهادتمان اين انقلاب به پيروزى برسد.
در ضمن از تو مادر عزيزم خواهش مىكنم همانطور كه بارها گفتهام دلم مىخواهد مادرى شكستناپذير و زينب وار داشته باشم پس زينب وار باش.
11 آبان 61
-----------------
حسین رشیدی پیکام دوازدهم اردیبهشت ماه سال 1340 در شهرستان همدان و در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود. از همان کودکی سرشت پاک و خداجویش هویدا بود و برای کسب فیض و معرفت از مکتب آل الله در هیات های حسینی و مراسم های مذهبی شرکت می کرد.
سال 1347 وارد دبستان شد و با توجه به هوش و استعدادی که داشت تا پایان مقطع متوسطه ادامه تحصیل داد و موفق به اخذ مدرک دیپلم در رشته ریاضي شد.
سال 1357 یعنی همان سال پیروزی نهایی خون بر شمشیر، نوجوانی 17 ساله بود اما همچون جوانان و مبارزان پر شور انقلابی در راهپیمایی های فعالیت های ضد طاغوت شرکت می کرد و از هیچ اقدامی برای پیشبرد انقلاب بزرگ ملت ایران و مردم شهید پرور همدان فروگذار نبود.
بنا به تکلیف شرعی و قانونی و با هدف دفاع از کشور و انقلاب، در سال های ابتدایی جنگ تحمیلی و دفاع مقدس به عنوان سرباز به ارتش جمهوری اسلامی ایران پیوست و روانه جبهه های نبرد حق علیه باطل شد.
سرانجام پس از سال ها مجاهدت در راه خدا، در ششم آبان ماه سال 1361 در منطقه عملیاتی مهاباد بر اثر انفجار مین به شهادت رسید و به کاروان عظیم شهدا پیوست.
پیکر پاک و مطهرش بنا به تشخیص خانواده، در گلزار شهدای شهرستان تهران به خاک سپرده شد و زیارتگاه عاشقان و دلدادگان است.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.