من شهید 36 میلیون ایرانی هستم
بسم الله الرحمن الرحیم
بسم رب الشهداء و الصدیقین
انالله و اناالیه راجعون
شهیدان شمع تاریخند (امام خمینی )
وصیتنامه اینجانب حمید شاه محمدی فرزند ابو القاسم در تاریخ 4 شهریور1361 که برای حمله آماده شده ایم بدین شرح است: ولا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتا بل احیاء عنده ربهم یرزقون و من یخرج من مهاجر الی الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره علی الله.
آن کس که از خانه اش به سوی خدا و رسول هجرت کند و آنگاه مرگ او را فرا گیرد اجر و پاداش او از جانب خداست. نام خداوند در هم کوبنده ستمگران است و تنها راه سعادت ایمان، جهاد و شهادت است.
با عرض سلام به ساحت مقدس ولی عصر امام زمان روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداه و درود بر منجی انسان ها حضرت امام خمینی که از خدا می خواهم از عمر من بکاهد و به عمر پر برکتش بیفزاید و درود فراوان بر شهیدان اسلام.
سلام بر پدر و مادر عزیزم، امیدوارم که مرا ببخشی چون من در زندگی شما را خیلی زحمت دادم. شما برای بزرگ کردن من خیلی رنج ها کشیده و خون دل خورده اید ولی بنا به وظیفه شرعی که داشتم از خدا خواستم به جبهه یعنی کربلا هجرت کنم برای جنگیدن با کفار تا شاید دین خود را به اسلام ادا کنم. شما نباید ناراحت باشید چون من اگر شهید شدم به نهایت آرزویم رسیده ام.
پدر و مادر عزیزم یک موقع اگر شنیدید که پسرتان شهید شده هیچ ناراحت نباشید و افتخار کنید و نماز شکر بجا بیاورید.
یک وصیت هم به برادران و خواهران عزیزم دارم و آن این است که شما ای برادرانم برای من هیچ ناراحت نباشید و شما موظفید بعد از من سلاحم را برگیرید و با دشمنان مبارزه کنید و شما خواهران عزیزم همچون حضرت زینب در برابر سختی ها و مصائب استوار باشید و برای من گریه نکنید چون شهید گریه ندارد.
درود و رحمت خدا بر پدر و مادرانی که جوانان نیرومند خود را به میدان مبارزه و دفاع از حق فرستاده و به شهادت آنان افتخار می کنند. من اگر شهید شوم به وظیفه شرعی خودم عمل کرده ام. پدر و مادر عزیزم بدانید که من تنها پیرو یا تنها شهید شما نیستم. من شهید 36 میلیون ایرانی هستم و تنها متعلق به شما نیستم.
پدر جانم همانگونه که هر مالی که خداوند به انسان ها می دهد باید خمس آن را پرداخت کند من فکر می کنم که بهترین ثروت تو ما فرزندان تو هستیم پس اگر شهید شدم مرا خمس فرزندانت حساب کن.
اما برادران و خواهران و همسنگرانم بعد از سلام مخلصانه من. از خدا می خواهم که چه کشته شدم و یا زنده بمانم مرا از شهداء قرار دهد زیرا شهداء با پیامبران و صالحین محشور می شوند و دیگر اینکه حسین سرور شهیدان با تمام جوانانش در برابر ظلم و ظالم ایستاد و شهید شد مگر من شیعه نیستم؟
خدایا شهادت را نصیب من کن زیرا من مشتاق دیدار حسینم. زیارت حسین (ع) را در نزد خودت به من نائل کن زیرا که خودت فرموده ای که شهداء نزد پروردگار روزی می خورند. پس حسین (ع) و دیگر شهیدان در پیشگاه تو هستند.
خدایا من که این لیاقت را در خود نمی بینم اگر تو بخواهی هر چیز را به هر کسی خواهی داد خدایا تو را به خون شهیدان مرا با شهداء محشور کن. پدر و مادر عزیزم اگر من شهید شدم مرا در باغ بهشت همدان دفن کنید.
یک پیام هم به امت رزمنده ایران دارم و این است که به قول امام خمینی که می فرماید ما برنده جنگ هستیم و هیچ تردیدی در آن نیست. ملت ما در حال جنگ هستند و شهادت را با دل و جان می پذیرند و برادر و خواهر ایرانی فرد فرد شما بنا به وظیفه اسلامی و انسانی خود باید در این جنگ تسلیم باشید، چه پشت جبهه و چه در خط مقدم.
برادران و خواهرانی که در پشت جبهه هستید شما با این مزدوران آمریکایی و ضد انقلاب مبارزه کنید و نگذارید که اینها قوی شوند. تا می توانید سرکوبشان کنید چون اسلحه ما ایمان و اسلام است و ما با آن سلاح ایمان و اسلام به پیش می ریم و خواهیم رفت.
در آخر سلامتی رهبر انقلاب اسلامی و آن پیر شیر جماران را از خداوند متعال خواهانم.
به امید زیارت کربلای حسینی
خداحافظ امام
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
حمید شاه محمدی
4 شهریور1361
اگر بر سرم خمپاره بارد
هزاران ترکش خمپاره بارد
اگر خون از جگر فواره گیرد
اگر مادر در عزایم خون بگرید
اگر دشمن مرا در خون نشاند
به خاک گرم کردستان کشاند
قسم بر پیکر پاک شهیدان
جدا هرگز نگردم من ز قران
قسم بر انقلاب سرخ ایران
خمینی دارمت دوست از دل و جان
-----------------
حمید شاه محمدی ششم دیماه سال 1345 در شهرستان همدان و در خانواده ای ساده زیست و معنوی به دنیا آمد. سال 1352 وارد دبستان شد اما به دلیل کمبود امکانات و مشکلات مالی تنها تا سال دوم مقطع راهنمایی درس خواند.
برای کمک به مخارج خود و خانواده به شغل قالی بافی روی آورد و مشغول کار شد. سال های انقلاب کودکی بیش نبود اما همراه با دیگر همکلاسی های خود در راهپیمایی ها و مبارزات انقلابی شرکت می کرد و سعی داشت نقش خود را در پیروزی انقلاب مردم ایران بازی کند.
با پیروزی انقلاب اسلامی به نیروی تازه تاسیس بسیج مستضعفین پیوست و با آغاز جنگ تحمیلی در دوره های آموزش عمومی نظامی شرکت کرد تا آماده اعزام به جبهه شود.
با پیگیری های مکرر روانه جبهه های نبرد حق علیه باطل شد و در عملیات های متعدد شرکت کرد. سرانجام پس از مجاهدت های فراوان در نوزدهم مهر ماه سال 1361 در منطقه عملیاتی دیواندره در درگیری با گروهک های ضد انقلاب بر اثر اصابت گلوله مستقیم به شهادت رسید و به یاران و همرزمان شهیدش پیوست.
برادرش جواد شاه محمدی نیز 2 ماه بعد در منطقه عملیاتی بازی دراز به شهادت رسید.
پیکر پاک و مطهرشان در گلزار شهدای همدان زیارتگاه عاشقان و دلدادگان است.