خداوند به من سعادتي عطا فرموده تا در ميان فرشتگان زمين باشم
بنام خداوند بزرگ و بنام خالق هستي بخش
بنام خداوند شهيدان و سيد شهيدان امام حسين (ع)
اين جانب رضا ترکمند فرزند قاسمعلي متولد 30 فروردین 1340 سرباز وظيفه جمعي هنگ ژاندارمري اهواز مستقر در جبهه موسيان به زوبيدات عراق چون قرار است در عملياتي به طور داوطلب در عمليات خط شکن شرکت نمايم، اين وصيتنامه را با کمال صحت و سلامت مي نويسم.
از خانواده، برادر عزيزم و خواهرم و حسين گرجي پسر عمه عزيزم و ساير فاميل ها و دوستان و آشنايان التماس دعا دارم.
الهي مرا از آن انسان هاي خالص اولياء الله قرار ده که توفيق شهادت و جهاد خالصانه در راهت را بدست آوردم و ديگر بار خداوند به من سعادتي عطا فرموده تا در ميان فرشتگان زمين يعني مردان مؤمن جبهه حق باشم. خدايا تو که چنين لطفي نمودي و اين بنده ذليل را به اين سعادت نايل فرموردی از تو مي خواهم که مرا دست خالي باز نگرداني و گناهان گذشته ام را ببخشي و از اعمال ناپسند من بگذري تا جانم را در راه تو بدهم.
اگر لياقتش را ندارم لااقل توفيق ده تا قسمتي از بدنم را در راه تو بدهم و سر افراز از آن آزمون بيرون آيم.
خدايا در دنيا از تو يک چيز مي خواهم و آن شهادت في سبيل الله و شهادتي خونين که در آخرت مايه نجاتم شود. خدايا اگر چه جسارت است به ذات مقدست اما اين بنده کلامي جز اين ندارم. خدايا اگر مي داني عاشقت شده ام مرا به سوي خود فراخوان و مرا رشد بده.
خدايا در اين دنيا سعي کردم که در راه تو باشم اما گناه و خطاهاي بسياري دارم و از عدالتت هراسناکم اما به لطف تو دل بسته ام. تو را به ائمه طاهرين قسم مي دهم که بر من رحم کني و از شهداي فردوسي قرار دهي و گناهانم را عفو کني.
ان شاء الله
و اما برادر عزيزم که پس از فوت پدر و مادرمان تنها پناه من و خواهرم بودي و هستي. برادر جان که از دوران کودکي بار زحمات من را به دوش کشيدي و حتي يک بار هم به روي خودت نياوردي، از شما طلب حلاليت مي کنم و اميدوارم که مرا ببخشي که نتوانستم زحمات تو را جبران کنم و جز ناراحتي برايت نداشتم.
به تهران رفتم، کار و درست را به خاطر من ترک کردي و به دنبال من آمدي تا مواظب من باشي. برادر عزيزم همانطور که مرا راهنمايي کردي مي دانم که در راه امام عزيز خميني بت شکن و کمک به رزمندگان اسلام و راه آنان را ادامه مي دهي همان طور که به من آموختي پيرو امام خميني رهبر کبير انقلاب اسلامي باشم. ان شاء الله .
و اما خواهر عزيزم، اميدوارم تو هم مرا ببخشي و حلالم کني که نتوانستم مانند يک برادر در کنارت باشم تا بتوانم براي تو دلگرمي باشم و برادري کنم. خواهرم زينب وار پشتيبان رزمندگان جبهه هاي حق عليه باطل باش و پيرو امام خميني رهبر کبير انقلاب اسلامي و ولايت فقيه آگاه و شجاع و نايب بر حق امام زمان باش. ان شاء الله .
خواهر جان، به جاي مادرم، تو برايم دعا کن و قرآن بخوان و داداش به جاي پدرمان برايم دعا کنيد که خداوند مرا قبول کند و از رزمندگان اسلام و شهيدان باشم .
به اميد پيروزي رزمندگان اسلام به رهبري امام خميني بت شکن زمان بر تمامي کفر جهاني به سر کردگي آمريکاي جهان خوار و برگشت رزمندگان اسلام به آغوش خانواده هايشان.
ان شاء الله.
سرباز کوچک و رزمنده اسلام
رضا ترکمند
14 آبان 1361
----------------------
رضا ترکمند منگاوی سی ام فروردین ماه سال 1340 در روستای منگاوی شهرستان ملایر از توابع استان همدان و در خانوده ای کشاورز و ساده زیست به دنیا آمد.
شش ساله بود که پدرش آقا قاسمعلی را از دست داد و داغ یتیمی را چشید. سال 1347 وارد دبستان شد و با تمام مشکلات موجود و کمبود امکانات، تحصیلات خود را آغاز کرد. هنوز داغ درگذشت پدرش التیام نیافته بود که در سن هشت سالگی مادر خود را نیز از دست داد و این اتفاق ضربه روحی سنگینی بر او و سایر اعضای خانواده وارد کرد.
از آن پس تحت سرپرستی برادرش و در کنار تنها خواهرش به زندگی ادامه داد و ضمن کمک به امور خانواده و تلاش برای حل مشکلات موجود تا چهارم ابتدایی درس خواند اما موفق به ادامه تحصیل نشد.
هنوز نوجوان بود که برای به دست آوردن درآمد بیشتر روانه تهران شد و همراه با دوست و همبازی دوران کودکی خود، به حرفه خیاطی روی آورد.
سال های انقلاب، جسورانه در فعالیت های انقلابی شرکت داشت و شب ها با اسپری رنگ، بر در و دیوارهای شهر شعارهای انقلابی می نوشت و در فعالیت های انقلابی شرکت داشت تا جایی که چندین بار دستگیر و مورد بازجویی و ضرب و شتم قرار گرفت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی به نیروی تازه تاسیس بسیج پیوست تا بیشتر از قبل به اسلام و انقلاب خدمت کند.
با رسیدن به سن قانونی روانه خدمت سربازی شد تا در نیروی ژاندارمری مشغول به خدمت و دفاع از امنیت کشور شود.
هجوم وحشیانه رژیم بعث عراق به مرزهای ایران شدت گرفته بود و رضا، بی قرار اعزام به جبهه های نبرد حق علیه باطل بود تا اینکه به اصرار خود به جبهه های جنگ اعزام شد و در مناطق عملیاتی حضور یافت.
سرانجام پس از سال ها مجاهدت در راه خدا در هفدهم آبان ماه سال 1361 در منطقه عملیاتی زبیدات عراق به شهادت رسید و به یاران و همرزمان شهیدش پیوست.