آخرین اخبار:
کد خبر : ۴۱۰۴۰۰
۱۳:۱۵

۱۳۹۶/۰۶/۳۰
شهید حبیب الله بناییان

ترس از خدا، اطاعت از امام...

شهید حبیب الله بناییان فرزند حسین در شهریور سال 1339 در شهر مقدس قم چشم به جهان گشود. او در تاریخ 60/1/29در جبهه ذوالفقاری آبادان در نبرد با مزدوران بعثی ندای حق را لبیک گفته و به شهادت رسید.


ـ ترس از خدا، اطاعت از امام...

به دیدن خواهر شهید بنائیان رفتیم و از ایشان خواستیم تا  درباره خصوصیات برادرشان برایمان تعریف کنند. ایشان این گونه درباره برادرشان گفتند که: برادرم بسیار اخلاق خوبی داشتند. خیلی هم خوش برخورد و خوش رو بودند. وقتی وارد جمعی می­شدند شوخی و مزاح را فراموش نمی­کردند. به نماز اول وقت خیلی اهمیت می­دادند. در دوران انقلاب هم همیشه به دنبال تظاهرات و پخش اعلامیه­ها و عکس­های امام خمینی (ره) بودند. با دوستانش تا نیمه­های شب در خیابان­ها شعار می­دادند و به دیوارها عکس چسبانده و شعار می­نوشتند و گاردی­ها را عذاب می­دادند. از هیچ کس و هیچ چیز جز خداوند ترسی نداشت. و همیشه پیام­های امام خمینی را با دل و جانش گوش می­داد و به آن عمل می­کرد. یکبار در همین دوران انقلاب بود که گاردی­ها ایشان و دوستانشان را تعقیب می­کنند به قصد دستگیری ایشان ولی به خواست خداوند برادرم وارد خانه یکی از همسایه­ها می­شود و خود را در حمام خانه ایشان مخفی می­کند. گاردی­ها هر چه کوچه­ها و پشت بام­ها را گشته بودند موفق به پیدا کردن ایشان نشدند و ایشان جان سالم به در می­برد.

ـ واجبات

از خانم بنائیان پرسیدیم آیا زمانی را که برادرتان به جبهه رفتند را به یاد دارید؟ گفتند: بله ایشان بعد از خداحافظی با دوستانشان به خانه تمام اقوام رفتند. بعد هم به خانه ما و دیگر خواهران و برادرانشان که ازدواج کرده بودند رفته و با ایشان هم خداحافظی کردند. آن روز من چون کار داشتم به دنبال برادرم نرفتم. ولی پدر و مادرمان ایشان را تا محل اعزامشان همراهی کردند و ایشان عازم منطقه شدند. ایشان ادامه دادند که گاهی وقت­ها به ایشان گله می­کردیم که چرا با این سن کم به منطقه می­روید؟ ولی ایشان جواب می­داد که بر ما واجب است که برویم. این فرمان رهبر بزرگوارمان است ما باید به دستور ایشان از دین و کشورمان دفاع کنیم.

ـ دیدار

از خانم بنائیان درخواست کردیم تا یکی از خواب­هایی را که درباره ایشان دیده­اند را برایمان تعریف کنند. ایشان گفتند که: یک شب برادرم را در عالم خواب دیدم که خیلی قد ایشان بلند و رشید شده است. خیلی هم زیبا شده بودند. در حالی که من در خانه همسایه­مان بودم ایشان وارد خانه شدند، در حالی که لبخندی بر لب داشتند جویای حال ما شدند و گفتند که برای دیدار ما آمده­اند. (روحشان شاد).

منبع: اسناد و مدارک موجود در بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قم

 


گزارش خطا

ارسال نظر
طراحی و تولید: ایران سامانه