وصیتنامه سرباز شهید علی آقا شاکری+دستخط شهید
دوشنبه, ۲۷ شهريور ۱۳۹۶ ساعت ۱۴:۰۵
آيا آنان که آواره شدند خواهران و برادران ديني ما نبودند؟ پس آن سربازان و پاسداران عزيز بودند که با کمک شما ملت ايثارگر توانستند برای دفاع از کشور قرآن و دين، به جنگ عليه صدام و مزدوران آمريکا بروند و ميروند تا ريشه متجاوزان را بردارند و قدس عزيز را آزار کنند و اين انقلاب را به جهان صادر کنند.
آيا آنان که آواره شدند، خواهران و برادران ديني ما نبودند

بنام خدا

الذي خلق الموت و الحيوه ابي تکم ايکم احسن عمدا وهو الغذير الغفور

خدایی که مرگ و زندگانی را آفرید که شما بندگان را بیازماید تا کدام نیکوکارتر (و خلوص اعمالش بیشتر) است و او مقتدر و بسیار آمرزنده است.

با سلام و درود به امام امت رهبر کبير انقلاب و فرمانده کل نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران و با سلام و درود به شهداي اسلام که با نثار خونشان به ما امکان دادند که ان شاء لله در راه اسلام قدم برداريم.

حقير سرباز وظيفه علي آقا شاکري در برابر قرآن کريم به خداوند متعال سوگند ياد مي کنم که سرباز حريم اسلام و نگهبان دست آوردهاي انقلاب اسلامي ملت ايران و جمهوري اسلامي ايران باشم.

کشوري که ملت ايثارگر به يک سرباز سپرده به عنوان يک فرد عادي پاسداري کنم. انجام وظايف و امانتداري وتقوي و دقت کنم و همواره به استقلال کشور و حفظ و حفاظت از مملکت ايران عزيز و خدمت به مردم پايبند باشم.

خداوندا تو را به پهلوي شکسته فاطمه و تو را به حق خون ناحق ريخته شده حسین ابن علی، اگر قابل کشته شدن در راه خدمت هستم مرا به آن مقام والا برسان چرا که از طريق بسيج لیاقت آن را نداشتم. هيچ باکي از مردن ندارم چرا که امامان فرياد مي زند از مرگ چه هراسي داريم وقتي که به نزد خدا مي ريم.

خداوندا من هم اين راه را انتخاب کردم تو نيز بر من منت بگذار و مرا در اين لباس در اين قرین بزرگ يعني شهادت با درجه تعاليش قرار بده.

پروردگارا تا انقلاب شکوهمند حضرت مهدي (عج)، امام بزرگوار و دلسوز اسلام و امت هاي اسلامي را نگهدار تا بتواند مستضعفان جهان را نجات دهد.

پروردگارا من به نداي امام امت لبيک مي گويم و بعد از پايان يک سال خدمت در پشت جبهه، به جبهه نبرد حق عليه باطل اعزام مي شوم. تو گواه باش که به ياري حسين زمان خميني عزیز با همان ذکر حسين (ع) در صحراي کربلا که ميگفت هل من ناصر ينصرني و جوابي نمي شنيد.

اينک به نداي نائب امام زمان (عج) به سرعت هر چه بيشتر پيش می روم.

اي برادران عزيزم محمد آقا شاکري و قاسم آقا شاکري قدرت الله شاکري از شما حلالي مي طلبم و اگر خداوند لطفي فرمودند و توانستم و قابليت آن را داشتم که به درجه شهادت برسم و با خونم درخت اسلام را ياري کنم مبادا ناراحت باشيد و از قول من به خواهرانم و مادرم بگويند اگر قطره اي از آن شربت را نوشيدم مبادا لباس سياه بپوشيد و گريه کنيد و اگر گريه کرديد به خاطر امام حسين باشد و ناراحت نباشيد چون روز دامادي من آن روز خواهد بود که نقل هاي قرمز بطرفم در حرکت باشند و به بدنم بخورند و هنگامي که قلبم از کار بيفتد به عروسم یعنی شهادت برسم.

چون حاضرم جان را فدا کنم و دست از دنياي پر زرق و برق بکشم ولي حاضر نيستم لطمه اي به اسلام بخورد بلکه آرزو دارم هميشه اسلام پا برجا و مستحکم باشد.

ملت ايران، قدر ارتشي و سپاهي و بسيجي، عشاير و افراد ايثارگر را بدانيد. آنها هستند که شبانه روز در زير گلوله مسلسل زندگي مي کنند. آرزو دارم تشريف ببريد به جبهه و صحنه ها را از نزديک مشاهده کنيد.

آيا آنان که آواره شدند خواهران و برادران ديني ما نبودند؟ پس آن سربازان و پاسداران عزيز بودند که با کمک شما ملت ايثارگر توانستند برای دفاع از کشور قرآن و دين، به جنگ عليه صدام و مزدوران آمريکا بروند و ميروند تا ريشه متجاوزان را بردارند و قدس عزيز را آزار کنند و اين انقلاب را به جهان صادر کنند.

ملت مستضعف را از زير سلطه آمريکا و شوروي آزاد کنید وحدت و يکپارچگي که همان وحدت عقيدتي و ايمان است را حفظ کنيد و در سر نماز امام عزيز و کليه نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي و رئيس جمهور عزيز و هر فردي که براي اين انقلاب خدمت مي کند را دعا کنيد و طول عمر براي امام عزيز طلب کنيد.

اگر کشته در راه خدا شدم و جنازه ام بدستتان رسيد مرا در کنار برادران شهيد و در کنار مصطفي رحيمي بر خاک بسپاريد و همه وقت شکيبا و قوي دل باشيد و سپاس و شکر خداوند را بجاي آوريد و برادرانم اسلحه ام بر زمين نگذاريد و سنگرم را خالي نگذارند.

در همه لحاظ گفتار و برادریتان و عملتان فقط براي رضاي خدا باشد چون بازگشت همه ما موجودات بسوي اوست.

و اما مادرم اميدوارم که شما هم چون مادر ديگر شهيدان با صبر با استقامت باشي. مادرم مرا حلال کن که چون زحمت هايي که شما براي من کشيده ايد من نتوانستم حتی یم سوم آن را جبران کنم و از طرف من از تمامي قوم و خويشان و دوستان حلالی بطلب.

خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار

والسلام

سرباز وظيفه علي آقا شاکري

18 اردیبهشت 1366

آيا آنان که آواره شدند، خواهران و برادران ديني ما نبودند
آيا آنان که آواره شدند، خواهران و برادران ديني ما نبودند
آيا آنان که آواره شدند، خواهران و برادران ديني ما نبودند

---------------------

علی آقا شاکری سی ام تیر ماه سال 1346 در شهر فامنین از توابع استان همدان و در خانواده ای کشاورز و ساده زیست به دنیا آمد.

پدرش آقا علی حسین کشاورز بود و با درآمد حاصل از کشاورزی و کار بر روی زمین زراعی مخارج زندگی را تامین می کرد. سال 1353 و در سن 7 سالگی راهی دبستان شد اما به دلیل مشکلات مالی و کمبود امکانات نتوانست ادامه تحصیل دهد و تنها تا پایان مقطع ابتدایی درس خواند.

مشغول به کار کشاورزی شد و همراه با دیگر اعضای خانواده در تامین مخارج زندگی یاریگر پدر خود بود و در عین حال به یادگیری قرآن و احکام اهتمام داشت و سعی می کرد با شرکت در مراسم های سینه زنی و روضه خوانی از مکتب آل الله کسب فیض نماید.

سال 1361 و در سن 15 سالگی پدر خود را از دست داد و بیش از پیش در برابر خانواده و خواهرها و برادرانش احساس مسئولیت می کرد.

در سال های انقلاب با اینکه نوجوان بود اما همراه با دیگر دوستان خود در راه پیروزی انقلاب گام برداشت و سعی کرد با فعالیت های انقلابی و حضور در راهپیمایی ها، سهمی در پیروزی انقلاب داشته باشد.

پس از انقلاب همچنان مشغول کار و تلاش بود و با آغاز جنگ تحمیلی تلاش کرد تا از طریق بسیج به جبهه های نبرد اعزام شود اما به دلیل سن و سال کم و فقدان پدر، مجوز حضور در جبهه به او داده نشد.

بنا بر وظیفه قانونی و اعتقادی روانه خدمت سربازی شد تا به عنوان سرباز اسلام و انقلاب و به عنوان نیروی ارتش جمهوری اسلامی ایران در جبهه های نبرد حق علیه باطل حاضر شود.

پس از ماه ها مجاهدت در راه خدا و مبارزه با دشمن تا دندان مسلح، سر انجام در 26 شهریور سال 1366 در منطقه عملیاتی سومار بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید و به یاران و دوستان شهید خود پیوست.

پیکر پاک و مطهرش در گلزار شهدای زادگاهش زیارتگاه عاشقان و دلدادگان است.

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
آيا آنان که آواره شدند، خواهران و برادران ديني ما نبودند
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده