امید به رحمت واسعه الهی دارم که در روز حشر نامه اعمالم را به دست راستم بدهد
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله الاول قبل الانشاء والاخر بعد فناء الاشیاء وصلی الله علی خلقه محمد و اوصیائه الاتقیاء
اما بعد، چون هیچ انسانی را از مرگ چاره نبوده و دیر یا زود این شربت را نوشیده و به لقاء الله جل جلاله فایز خواهد شد.
آن وقت دستش از دنیا کوتاه و اگر در وصیت، کوتاهی کرده باشد، ای بسا گرفتاری داشته باشد. لهذا این جانب میر اسد الله مدنی دهخوارقانی فرزند مرحوم مبرور مشهدی میر علی آقا مدنی طاب ثراه ، اولاً خدای توانا و جمیع انبیا و مرسلین و ملائکه مقربین و مؤمنین را به شهادت می طلبم که ایمان به خدای توانا جل جلاله داشته، واحدی و موجودی را شریک او ندیده، حال و مقالم گویای (( لا اله الا الله الحق المبیین )) است و همچنین معترف به رسالت و حاکمیت وجود مقدس رسول گرامی حضرت محمد بن عبد الله صلی الله علیه و آله بوده و جمیع آنچه را که آن بزرگوار از جانب پروردگار احدیت آورده تصدیق و اعتراف داشته، وجود مقدس مولی الموالی حضرت امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام را وصی بلافصل و امام واجب الطاعة و یازده فرزندش را یکی بعد از دیگری امامان بر حق میدانم ، و انتظار مقدم شریف حضرت حجة بن الحسن العسکری عجل الله فرجه را داشته ، و امیدوارم به زودی چشممان به جمال مبارکش روشن شود.
مرگ و سؤال قبر و عالم برزخ و رجعت و بعثت در روز قیامت و میزان و صراط و بهشت و جهنم و کتب را حق دیده و امید به رحمت واسعه الهی دارم که در روز حشر نامه اعمالم را به دست راستم بدهد.
اما وصیتم ، جمیع وراث و دختران خودم را سفارش می کنم که خدا را فراموش نکرده و همیشه او را ناظر بر حال خود دیده و مثل من غافل نباشند.
راجع به اموالم ، منزل نجف را خودم از سهم مبارک تهیه و ابداً تملک نکرده ام، کذلک منزل همدان را دوستان همدانی با امریه مرحوم مبرور سیدنا الاستاد حضرت آیت الله حکیم قدس سره از سهم مبارک تهیه نموده و در اختیار من گذاشته اند. پس هر دو منزل راجع به وجوه مقدس حضرت حجه بن الحسن عجل الله تعالی فرجه بوده و به دستور حضرت آیت الله خمینی مد ظله به مصرف مهم خواهد رسید و بنده ابداً هیچ کدام از دو منزل را تملک نکرده و به عنوان این که سهم مبارک است، تصرفی کرده ام .
چنانچه در وصیت نامه قبلی تصحیح نموده ام تمام کتابهای موجود در نجف و قم سهم مبارک بوده و باید در یکی از کتابخانه های دینی عمومی نجف یا قم قرار داده شود. کتاب هایی که اخیراً در ایران تحصیل نموده ام به همین نحو است.
جمادی الاول 1396 هجری قمری
اسد الله مدنی
------------------------
سيد اسدالله مدني درسال 1293 در دهخوارقان ديده به جهان گشود. پدرش آقا مير علي بزاز بود. در 4 سالگي مادر و در 16سالگي پدر خود را از دست داد. در عنفوان جواني جهت كسب معارف اسلامي وارد شهر قم شد.
مبارزه خود را عليه رژيم پهلوي در اين شهر آغاز كرد و به دليل همين تحركات به آذر شهر تبعيد شد. در آذر شهر در اولين اقدام با فرقه ضاله بهائيت به مبارزه برخاست و مردم را به برچيدن كارخانه مشروبسازي اين شهر دعوت نمود.
به دليل ادامه مبارزات مجبور به ترك شهر شد و به نجف اشرف عزيمت كرد. پس از تبعيد امام خمینی، همواره در كنار ايشان بود و بارها و بارها به ايران آمد و در شهرهاي مختلف پيامآور ادامه مبارزه شد.
به همين دليل شديداً تحت نظر ساواك بود. در سال 1351 به خرمآباد رفت و با سمت نماينده و وكيل تام الاختيار امام در مبارزه، به فعاليت پرداخت. ساواك كه از نفوذ ايشان در بين مردم ميترسيد با نوشتن شبنامه و نامههاي توهينآميز سعي در ترور شخصيت ايشان كرد كه با هوشياري مردم و علما اين طرح ناكام ماند.
در سال 1354 ايشان را به نورآباد ممسني تبعيد كردند ولي سخنراني ها و افشاگري ها و محبوبيت ايشان در بين مردم باعث شد تا از آنجا به گنبد كاووس تبعيد شوند اما از آنجا كه در هر جا پا ميگذاشت آنجا را به كانون مبارزه بدل ميكرد ساواك او را به بندر كنگان و سپس به مهاباد تبعيد كرد.
در تمام اين شهرها مردم را به تقليد از امام دعوت كرده و رساله ايشان را با تمام محدوديتهاي موجود بين مردم پخش ميكرد.
پس از پيروزي انقلاب به عنوان نماينده مردم همدان در مجلس خبرگان قانون اساسي برگزيده و پس از شهادت اولين شهيد محراب شهيد قاضي طباطبايي، امام جمعه تبريز، ايشان از طرف امام نماينده و امام جمعه تبريز شدند.
در آن ايام در خنثيكردن فتنههاي حزب خلق در تبريز نقش به سزايي داشتند و با حضور خود درجبههها و بوسيدن دست رزمندگان و شركت در مراسم دعا و نيايش مشوقي براي رزمندگان بودند.
سرانجام اين مجاهد خستگيناپذير در 20 شهريور سال 1360 در حال اقامه نماز جمعه به دست منافقين كوردل به شهادت رسيدند.