وصيت نامه شهید حاج عبدالكريم وحيد
بسمه تعالى
انا لله و انا اليه راجعون
ما همه از اوييم و بازگشتمان بسوى اوست
خداوندا از تو مى خواهم كه از گناهان من بگذرى و تو خود شاهد بودى در اين مدت چند سالى كه سرپرستى بچه هاى شهيد (ابوالقاسم) وحيد را به عهده داشتم هيچگونه كوتاهى نكردم و از خدا مى خواهم در آن دنيا شفيع من باشد.
خداوندا الان كه عازم خانه تو هستم از تو مى خواهم كه از گناهانم بگذرى و در آن گرماى سوزان و طاقت فرسا مقاومم كنى و به من صبر عطاء فرمايی.
خدايا رزمندگان عزيزمان را در جبهه هاى حق عليه باطل پيروز گردان و به امام عزيزمان طول عمر عطاء فرما و به امت مقاومت و صبر عطاء فرما.
خدايا از اينكه عازم آن منطقه اى هستم كه محمد (ص) در آنجا پا گذاشت و در آنجايى كه اسماعيل قربانى مى خواست شود صحرايى سوزان، خدايا در صحراى محشر پاهايم را نلغزان و مقاومم گردان و در عرفات و منا اعمالم را مورد قبول گردان، انشاءالله .
از پدر و مادر عزيزم كه زحمات بسيار براى من كشيده اند طلب بخشش مى كنم و اميدوارم مرا حلال كنند.
برادران و خواهران عزيزم مرا حلال كنيد چون نتوانستم برادر خوبى براى شما باشم. از همسر با وفايم و مهربانم و بچه هاى شهيد وحيد طلب حلالى مى خواهم و اميدوارم كه صبر و استقامت داشته باشيد و بچه هايم رضا و زهرا را به خداى بزرگ مى سپارم و اميدوارم در زندگى موفق باشند و از زن برادرهايم و برادر زاده هايم حلالى مى طلبم.
اگر خدا قسمت نمود و در مكه به رحمت ايزدى پيوستم، اگر شد جنازه ام را بياوريد و در بالا دست شهيد وحيد خاك كنيد.
والسلام
اول مرداد 1366عبدالکریم وحید دوم فروردین سال 1346 در روستای فیروزآباد شهرستان نهاوند از توابع استان همدان و در خانواده ای کشاورز و مذهبی به دنیا آمد. پدرش آقا محمد کشاورز بود و با کشاورزی و باغداری مخارج جاری زندگی را تامین می کرد و در عین حال همراه با همسر خود به تربیت دینی و اعتقادی بچه ها اهمیت بسیار می داد و تلاش می کرد تا ذره ای درآمد حرام وارد زندگی نشود که نتیجه این اعتقاد، فرزندان پاک سرشتی شد که در راه اسلام و انقلاب گام برداشتند.
عبدالکریم سال 1353 وارد دبستان شد و تا سال دوم مقطع متوسطه ادامه تحصیل داد و پس از آن با راه اندازی فروشگاه مصالح ساختمانی، وارد بازار کسب و کار شد.
سال های مبارزه و پیروزی مردم ایران در مقابل رژیم طاغوت نوجوانی 11 ساله بود اما با همان دستان کوچک و همتی والا، همراه با دیگر جوانان و نوجوانان در راه پیروزی انقلاب اسلامی مردم ایران گام برداشت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ضمن همکاری با گروه های خدمت رسان به محرومان و مستضعفان، به نیروی بسیج مستضعفین پیوست.
با آغاز جنگ تحمیلی و سال های دفاع مقدس، برادرش ابوالقاسم وحید روانه جبهه های نبرد حق علیه باطل شد و پس از سال ها مجاهدت در راه خدا، در بهمن سال 1362 با سمت فرمانده گردان به شهادت رسید.
شهادت ابوالقاسم تاثیر بسیاری بر روحیه جهادی عبدالکریم گذاشت و با وجود سن و سال کم، ضمن مراقبت از فرزندان برادر شهیدش، فعالیت های خود در پشت جبهه و در یاری رساندن به جبهه های حق علیه باطل را دوچندان کرد.
سال 1364 و در سن 18 سالگی ازدواج کرد که حاصل این ازدواج دو فرزند (رضا و زهرا) است که از او به یادگار مانده است.
پس از مدت ها خدمت به مردم و حضور در فعالیت های پشت جبهه، سال 1366 برای انجام مناسک حج روانه مکه مکرمه و مدینه منوره شد.
در آن سال، حجاج ایرانی بنا بر تکلیف شرعی و اعتقادی خود و با هدف اعلام عمومی تنفر ملت مسلمان ایران از کفار و استعمارگران آمریکایی و اسرائیلی، راهپیمایی برائت از مشرکین راه انداختند که با هجوم نیروهای آل سعود و کشتار وحشیانه حجاج، بسیاری از حاجیان ایرانی به شهادت رسیدند.
عبدالکریم وحید نیز در 9 مرداد سال 1366 در مکه مکرمه و در حال احرام، به دلیل فریاد شعارهای آزادی و آزادگی و دفاع از مظلومان عالم، به ضرب گلوله سعودی ها ، به شهادت رسید و به برادر شهیدش پیوست.
یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد.
پیکر مطهر وی پس از انتقال به وطن، در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.
در بخشی از وصیتنامه شهید آمده است: خداوندا الان كه عازم خانه تو هستم از تو مى خواهم كه از گناهانم بگذرى و در آن گرماى سوزان و طاقت فرسا مقاومم كنى و به من صبر عطاء فرمايی.
خدايا رزمندگان عزيزمان را در جبهه هاى حق عليه باطل پيروز گردان و به امام عزيزمان طول عمر عطاء فرما و به امت مقاومت و صبر عطاء فرما.
خدايا از اينكه عازم آن منطقه اى هستم كه محمد (ص) در آنجا پا گذاشت و در آنجايى كه اسماعيل قربانى مى خواست شود صحرايى سوزان، خدايا در صحراى محشر پاهايم را نلغزان و مقاومم گردان و در عرفات و منا اعمالم را مورد قبول گردان، انشاءالله .