وصیتنامه دانش آموز شهید اسماعيل اكبرى+تصویر وصیتنامه و دستخط شهید
دوشنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۰۰:۵۰
سلام و درود بى كران به رهبر كبير انقلاب اسلامى ايران حضرت امام خمينى و با سلام و درود بى پايان بر تمام شهداى راه حق و فضيلت از صدر اسلام تا كنون بخصوص شهدای جنگ تحميلى و سلام و درود بى نهايت بر تمام خانواده هاى معظم شهدا و معلولين و جانبازان و مفقودين و مجروحين كه با صبر و شكيبايى درس استقامت و فداكارى را به سايرين مى دهند.

بسم الله الرحمن الرحيم

السلام عليك يا ابا عبدالله

و اكرمنا الشهاده

شهادت افتخار ماست

با عرض ادب به پيشگاه حضرت ولى عصر (عج) مهدى موعود و با سلام و درود بى كران به رهبر كبير انقلاب اسلامى ايران حضرت امام خمينى و با سلام و درود بى پايان بر تمام شهداى راه حق و فضيلت از صدر اسلام تا كنون بخصوص شهدای جنگ تحميلى و سلام و درود بى نهايت بر تمام خانواده هاى معظم شهدا و معلولين و جانبازان و مفقودين و مجروحين كه با صبر و شكيبايى درس استقامت و فداكارى را به سايرين مى دهند.

و سلام و درود بر امت شهيد پرور و مبارز و هميشه در صحنه، عزيزانى كه هر چه زمان مى گذرد آمادگى بيشتر براى رزم و سركوب كردن دشمن بدست مى آورند و در عزم خود مصمم مى شوند.

از آنجايى كه نوشتن پيام يا وصيتنامه بر بعضى رزمندگان عزيز واجب نيست اما به خاطر اينكه پيام رسان ساير شهدا باشيم چند كلامى را عرض مى كنم.

با توجه به اينكه گفتني ها گفته شده اما بر حسب وظيفه و به منظور اينكه بر بعضي ها ثابت شود عزيزانى كه قدم در راه جبهه و اسلام بر مى دارند با آگاهى تمام است و خودشان اين راه را انتخاب مى كنند و با افتخار تمام داوطلب هستند.

اين وصيت در آستانه تولد حضرت ثامن ائمه امام رضا (ع) نوشته شده. خدايا تو را به حق آقا امام رضا كه روز تولدش هست اين وصيت نامه را آخرین وصيتنامه من قرار بده و مرا به قافله شهدا كه حضرت ابا عبدالله الحسين سرور و سالار آن است برسان. خدايا نكند مرا رو سياه كنى پيش حضرت على اصغر و ساير شهداى صحراى كربلا.

خدايا بنده رو سياه و عاصيت را از اين زندان وحشتناك نجات بده دنيايى كه سعى مى كند با همه آرايشات كاذب خودش من را به خودش مشغول كند.

خدايا من حتى لياقت به زبان آوردن شهادت را ندارم يعنى خودت بهتر مى دانى كه چكاره ام. پروردگارا قبولمان كن بپذيرمان اگر تو قبولمان نكنى چكار كنم؟ كجا برويم؟ درست است كه بنده بدى برايت بودم ولى تو اگر بنده گناه كار هم كه باشد دعايش را مستجاب مى كنى چرا كه تو ستار العيوبى. خدايا دست و پايى كه در راه تو به حركت در مى آيد ملرزان و قلب ما را قوى دار .

ملت عزيز ايران شما استقامت داشته باشيد كه خدا با شماست. خانواده هاى شهدا را محترم بشماريد. مجالس شهيدان گمنام و مفقود را مخصوصا با شكوه برگزار كنيد. به خانواده هاى شهدا تا آنجا كه مى توانيد بيشتر سر بزنيد مخصوصا عزيزانى كه تنها پسر خانواده اند. با خدا بيشتر ارتباط بر قرار كنيد فقط متكى به او باشيد.

آنهايى كه تا به حال به تفریح هاى كاذب دنيا مشغول بوده اند بدانند كه ديگر زمان اين بازي ها گذشته و بايد بيدار شد. ديگر دنبال فرم هاى غربى و مدهاى آنچنانى رفتن گذشته. آخر تا به كى در لاك خود فرو رفتن و بی تفاوت بودن.

اما پدر و مادرم مى بخشيد كه نتوانستم فرزند خوبى برايتان باشم و حق فرزندى گنهكارتان را كه حتى فرصت خدا حافظى نداشت اميدوارم كه حلالم كنيد.

برادران و خواهرانم افراد متعهد و خدمتگذار به اسلام باشيد و پشتيبان ولايت فقيه باشيد و امام را تنها نگذاريد و همواره اين امام عزيز نور چشم امت را يارى كنيد و از همه افرادى كه با بنده به نحوى برخورد داشته اند و مخصوصا دوستانم حلاليت بطلبيد. اميدوارم حلالم كنند .

خدايا مرا از شهدای واقعى قرار بده

والسلام

اسماعيل اكبرى

21/5/65
سلام و درود بى نهايت بر تمام خانواده هاى معظم شهدا
----------------------------

اسماعیل اکبری دهم فروردین سال 1347 در روستای دولت آباد شهرستان بهار از توابع استان همدان و در خانواده ای کشاورز و ساده زیست به دنیا آمد.

سال 1354 وارد دبستان شد و تحصیلات خود را همزمان با روزهای انقلاب ادامه داد و در سال های نخست جنگ تحمیلی که سن و سال کم اجازه حضور در جبهه ها را به او نمی داد، تا سال دوم مقطع متوسطه ادامه تحصیل داد.

در سال های انقلاب همراه با دیگر نوجوانان و جوانان همراه با جریان انقلاب بود و در فعالیت های انقلابی شرکت می کرد و در سال های نخست جنگ تحمیلی نیز با عضویت در بسیج مستضعفین در فعالیت های پشت جبهه و جمع آوری کمک های مردمی برای جبهه های نبرد و رزمندگان اسلام، تلاش بسیار داشت.

با تلاش بسیار مجوز حضور در جبهه ها را کسب کرد و راهی مناطق عملیاتی شد تا همراه با رزمندگان دلیر اسلام و انقلاب و جوانان غیور ایرانی، در برابر ارتش بعث عراق بایستد.

با حضور در لشکر 32 انصار الحسین (ع) استان همدان به گردان ادوات پیوست و پس از کسب آموزش های لازم به عنوان دیده بان مشغول به خدمت شد.

در طول زندگی 18 ساله خویش مرام نیکان را چراغ راهش قرار داد و آنقدر در راه کسب رضای خدا پیش رفت تا راه و رسم پرواز کردن آموخت و سرانجام در سی ام مرداد ماه سال 1365 کنار انبار شیشه خرمشهر، روبروی جزیره ام الرصاص و در سمت چپ نهر عرایض تا بی نهایت بال گشود و با شهادتش در جوار رحمت الهی جای گرفت.

آرامگاه او در گلزار شهدای زادگاهش زیارتگاه عاشقان و دلدادگان است.

در بخشی از وصیتنامه او آمده است: ملت عزيز ايران شما استقامت داشته باشيد كه خدا با شماست. خانواده هاى شهدا را محترم بشماريد. مجالس شهيدان گمنام و مفقود را مخصوصا با شكوه برگزار كنيد. به خانواده هاى شهدا تا آنجا كه مى توانيد بيشتر سر بزنيد مخصوصا عزيزانى كه تنها پسر خانواده اند. با خدا بيشتر ارتباط بر قرار كنيد فقط متكى به او باشيد.

آنهايى كه تا به حال به تفریح هاى كاذب دنيا مشغول بوده اند بدانند كه ديگر زمان اين بازي ها گذشته و بايد بيدار شد. ديگر دنبال فرم هاى غربى و مدهاى آنچنانى رفتن گذشته. آخر تا به كى در لاك خود فرو رفتن و بی تفاوت بودن.
سلام و درود بى نهايت بر تمام خانواده هاى معظم شهدا
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده