زندگینامه عارف شهید معرفت الله مسلم خانی
معرفت الله مسلم خانی پنجم شهریور ماه سال 1340 در روستای بابان شهرستان کبودرآهنگ از توابع استان همدان و در خانواده ای مذهبی و دوستدار اهل بیت(ع) به دنیا آمد.
مادرش ارادت ویژه ای به ائمه اطهار بخصوص حضرت ابوالفضل(ع) داشت و یکی از برپا کنندگان هیات های حسینی و عاشورائی در روستا بود. اکثر اوقات ذکر خدا بر زبانش جاری بود. معرفت الله را با وضو شیر می داد و همواره از درگاه خداوند مسئلت داشت که فرزندش طریق مکتب اسلام و قرآن و اهل بیت(ع) را پیش گیرد و با تمام جان و دل فدائی اسلام و قرآن باشد.
حاج محمدعیسی پدر شهید نیز کشاورزی ساده، مومن، متدین و پایبند به احکام شرعی و دستورات اسلام بود و در پرداخت خمس و زکات بسیار دقیق و حساس بود و در حلال بودن کسب و کار خود بسیار دقیق بود.
اعتقادات عمیق و عرفانی پدر و مادر معرفت الله باعث شد تا او از ذاتی پاک و روح و روانی خدایی و عاشورائی برخوردار شود و جسم و جانش در مکتب آل الله پرورش یابد.
بعد از دوران طفولیت، در سال 1347 وارد دبستان شد و تحصیلات خود را تا کلاس چهارم ابتدایی با نمرات عالی ادامه داد اما به دلیل مشکلات فراوان و کمبود امکانات نتوانست ادامه تحصیل دهد و مشغول کار کشاورزی شد.
به دلیل علاقه زیادی که به درس خواندن داشت، با عزم و اراده ای راسخ تحصیلات خود را در مکتبخانه روستا و به صورت آزاد ادامه داد و در مدت کوتاهی قرآن و معارف اسلامی را فرا گرفت.
در یادگیری قرآن آنقدر پیشرفت کرد که شروع به تدریس قرآن به نوجوانان روستا کرد و به بسیاری از کودکان روستا را با معارف قرآنی و اسلامی آشنا نمود.
سال های نوجوانی او همزمان با سال های انقلاب بود و در دوران اوج گیری انقلاب اسلامی و همزمان با پیروزی انقلاب، فعالیت های چشمگیری در عرصه سیاسی، اجتماعی و مذهبی داشت.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی به ارگان های تازه تاسیس بسیج و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و با آغاز جنگ تحمیلی روانه جبهه های حق علیه باطل شد.
بعد از اتمام دوره آموزش نظامی مقدماتی در پادگان شهید منتظری کامیاران که به مدت سه ماه به طول انجامید عازم جبهه شد.
گویا از همان ابتدای حضور در جبهه های نبرد عشق به شهادت تمام وجودش را پر کرده بود و انگار گمشده اش را یافته بود.
در عملیات های متعدد شرکت کرد و مناطق مختلف عملیاتی بنا بر تکلیف شرعی و اعتقادی خود تا پای جان از اسلام و انقلاب دفاع کرد و با ارزش ترین سال های عمر خود را در جبهه های نبرد سپری کرد تا اینکه در پانزدهم مرداد سال 1362 در عملیات والفجر2 در منطقه عملیاتی حاج عمران پیرانشهر بر اثر اصابت ترکش خمپاره عاشقانه شهادت را به جان خرید و همچون کبوتری خونین بال در خون خود غلتید و پر کشید.
پیکر مطهر شهید در گلزار شهدای زادگاهش، زیارتگاه عاشقان و دلدادگان است.
در بخشی از وصیتنامه شهید آمده است: آن خدايى كه در تمام سرها آگاه و قادر است با كرم و قدرت خود بر ما لطف و مهربانى كرده و بر فرعون و فرعونيان، موسى زمان فرستاد. پس بدانيد هيچ گونه اسلام را از اسلاميان نخواهد گرفت چون دين اسلام صاحب دارد الله و پيامبر و امام دارد و هر زمان يك رهبر دارد مثل خمينى بت شكن كه نمى گذارد شياطين صفتها روى زمين ريشه بزنند.
