«مسافر غریب» روایت حماسه شهید مصطفی نساج
کتاب مسافر غریب با اشاره به زندگینامه و خاطرات سردار شهید مصطفی نساج فرمانده گردان ادوات لشکر 32 انصار الحسین (ع) استان همدان در دوران دفاع مقدس و معاون نیروی انسانی ستاد مشترک سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پس از جنگ و قبل از شهادت است که به همت محمود قاسمی نویسنده و پژوهشگر حوزه دفاع مقدس در سال 1387 از سوی مؤسسه فرهنگی هنری شکوه آفرینش منتشر شد.
در قسمت هایی از این کتاب آمده است:
کم شدم ولی زیاد نشدم:
با اینکه مشغله کاریش بیشتر از ما بود ولی این باعث نمیشد که به اقوام سر نزند و از حال آنها بی خبر بماند. از ماها که کار چندانی هم نداشتیم، بیشتر به فامیل ها سر میزد.
با تمام این حرف ها بسیاری از اقوام نمی دانستند ایشان سردار سپاه است. هر وقت هم از درجه و مسئولیتش می پرسیدند، میگفت: بنده مصطفی نساج همین و بس! کم شدم ولی زیاد نشدم.
تا روز آخر خیلی ها نمی دانستند ایشان سردار سپاه است؛ وقتی عکسش را روی اعلامیه شهادتش دیدند، متوجه شدند.
--------------
خودش کسی بود:
به قدری اعتماد، عزت نفس و تقوی داشت که در هیچ شرایطی و پیش هیچ شخصیتی دست و پایش را گم نمیکرد. اینطور هم نبود که مثل بعضی ها خودش را بچسباند به رئیس رؤسا که بگوید من هم کسی شدم.
او خودش کسی بود و تمام دنیا برایش کوچک بود.
از افراد متدین بیشتر از همه احترام میگرفت و کاری به مقام و منصب آنها نداشت.
---------------
مسئول:
حسابی سرم شلوغ بود. ارباب رجوع جلوی میز کارم صف کشیده بودند. یکی گواهی جبهه می خواست، یکی گواهی عضویت، یکی فرم وام و...
یکی از بچه ها در گوشم گفت: آخر صف را نگاه کن! وقتی سرم را بالا آوردم، دیدم آخر صف ایستاده توی صف. خودش مسئول همان معاونت بود. به نشانه احترام از جایم بلند شدم و گفتم: حاج آقا اگر فرمایشی هست، بفرمایید انجام بدم.
از همان آخر صف با صدای بلند گفت:شما بفرما کارت را انجام بده، کار من هم شخصیه. مثل بقیه ایستادم توی صف، اینکه تعجب نداره.